Ganj e Hozour audio Program # 233 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۲۳۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی PDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸۶۱ای قاعده مستان در همدگر افتادناستیزه گری کردن در شور و شر افتادنعاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست استگویم که چه باشد عشق در کان زر افتادنزر خود چه بود عاشق سلطان سلاطین استایمن شدن از مردن وز تاج سر افتادندرویش به دلق اندر و اندر بغلش گوهراو ننگ چرا دارد از در به در افتادنمست آمد دوش آن مه افکنده کمر در رهآگه نبد از مستی او از کمر افتادنگفتم که دلا برجه می بر کف جان برنهکافتاد چنین وقتی وقت است درافتادنبا بلبل بستانی همدست شدن دستیبا طوطی روحانی اندر شکر افتادنمن بیدل و دل داده در راه تو افتادهوالله که نمیدانم جای دگر افتادنگر جام تو بشکستم مستم صنما مستممستم مهل از دستم و اندر خطر افتادناین قاعده نوزاد است وین رسم نو افتادهستشیشه شکنی کردن در شیشه گر افتادنحافظ، دیوان غزلیات، شماره ۳۸۱گر چه ما بندگان پادشهیمپادشاهان ملک صبحگهیمگنج در آستین و کیسه تهیجام گیتی نما و خاک رهیمهوشیار حضور و مست غروربحر توحید و غرقه گنهیمشاهد بخت چون کرشمه کندماش آیینه رخ چو مهیمشاه بیدار بخت را هر شبما نگهبان افسر و کلهیمگو غنیمت شمار صحبت ماکه تو در خواب و ما به دیده گهیمشاه منصور واقف است که ماروی همت به هر کجا که نهیمدشمنان را ز خون کفن سازیمدوستان را قبای فتح دهیمرنگ تزویر پیش ما نبودشیر سرخیم و افعی سیهیموام حافظ بگو که بازدهندکردهای اعتراف و ما گوهیممولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر ۲۶۰۴گفت ما اول فرشته بودهایمراه طاعت را بجان پیمودهایمسالکان راه را محرم بدیمساکنان عرش را همدم بدیمپیشهٔ اول کجا از دل رودمهر اول کی ز دل بیرون شوددر سفر گر روم بینی یا ختناز دل تو کی رود حب الوطنما هم از مستان این می بودهایمعاشقان درگه وی بودهایمناف ما بر مهر او ببریدهاندعشق او در جان ما کاریدهاندروز نیکو دیدهایم از روزگارآب رحمت خوردهایم اندر بهارنی که ما را دست فضلش کاشتستاز عدم ما را نه او بر داشتستای بسا کز وی نوازش دیدهایمدر گلستان رضا گردیدهایمبر سر ما دست رحمت مینهادچشمههای لطف از ما میگشادوقت طفلیام که بودم شیرجوگاهوارم را کی جنبانید اواز کی خوردم شیر غیر شیر اوکی مرا پرورد جز تدبیر اوخوی کان با شیر رفت اندر وجودکی توان آن را ز مردم واگشودگر عتابی کرد دریای کرمبسته کی گردند درهای کرماصل نقدش داد و لطف و بخششستقهر بر وی چون غباری از غشستاز برای لطف عالم را بساختذرهها را آفتاب او نواختفرقت از قهرش اگر آبستنستبهر قدر وصل او دانستنستتا دهد جان را فراقش گوشمالجان بداند قدر ایام وصالگفت پیغامبر که حق فرموده استقصد من از خلق احسان بوده استآفریدم تا ز من سودی کنندتا ز شهدم دستآلودی کنندنه برای آنک تا سودی کنموز برهنه من قبایی بر کنمچند روزی که ز پیشم راندهستچشم من در روی خوبش ماندهست
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi