Ganj e Hozour audio Program #326 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۳۲۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتتمامی اشعار این برنامه، PDFغزل شمارهٔ ۱۹۴۵، مولویهر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار منهر چه دل واله کند آن پرتو دلدار منخاک را و خاکیان را این همه جوشش ز چیستریخت بر روی زمین یک جرعه از خمار منهر که را افسرده دیدی عاشق کار خود استمنگر اندر کار خویش و بنگر اندر کار مندر بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمینچون بهار من بیاید بردمد اسرار منچون به گلزار زمین خار زمین پوشیده شدخارخار من نماند چون دمد گلزار منهر کی بیمار خزان شد شربتی خورد از بهارچون بهار من بخندد برجهد بیمار منچیست این باد خزانی آن دم انکار توچیست آن باد بهاری آن دم اقرار منمولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر۴۰۷گفت لیلی را خلیفه کان تویکز تو مجنون شد پریشان و غویاز دگر خوبان تو افزون نیستیگفت خامش چون تو مجنون نیستیهر که بیدارست او در خواب‌ترهست بیداریش از خوابش بترچون بحق بیدار نبود جان ماهست بیداری چو در بندان ماجان همه روز از لگدکوب خیالوز زیان و سود وز خوف زوالنی صفا می‌ماندش نی لطف و فرنی بسوی آسمان راه سفرخفته آن باشد که او از هر خیالدارد اومید و کند با او مقالدیو را چون حور بیند او به خوابپس ز شهوت ریزد او با دیو آبچونک تخم نسل را در شوره ریختاو به خویش آمد خیال از وی گریختضعف سر بیند از آن و تن پلیدآه از آن نقش پدید ناپدیدمرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اشمی‌دود بر خاک پران مرغ‌وشابلهی صیاد آن سایه شودمی‌دود چندانک بی‌مایه شودبی‌خبر کان عکس آن مرغ هواستبی‌خبر که اصل آن سایه کجاستتیر اندازد به سوی سایه اوترکشش خالی شود از جست و جوترکش عمرش تهی شد عمر رفتاز دویدن در شکار سایه تفتسایهٔ یزدان چو باشد دایه‌اشوا رهاند از خیال و سایه‌اشسایهٔ یزدان بود بندهٔ خدامرده او زین عالم و زندهٔ خدادامن او گیر زوتر بی‌گمانتا رهی در دامن آخر زمانکیف مد الظل نقش اولیاستکو دلیل نور خورشید خداستاندرین وادی مرو بی این دلیللا احب افلین گو چون خلیلرو ز سایه آفتابی را بیابدامن شه شمس تبریزی بتابره ندانی جانب این سور و عرساز ضیاء الحق حسام الدین بپرسور حسد گیرد ترا در ره گلودر حسد ابلیس را باشد غلوکو ز آدم ننگ دارد از حسدبا سعادت جنگ دارد از حسدعقبه‌ای زین صعب‌تر در راه نیستای خنک آنکش حسد همراه نیستاین جسد خانهٔ حسد آمد بداناز حسد آلوده باشد خاندانگر جسد خانهٔ حسد باشد ولیکآن جسد را پاک کرد الله نیکطهرا بیتی بیان پاکیستگنج نورست ار طلسمش خاکیستچون کنی بر بی‌حسد مکر و حسدزان حسد دل را سیاهیها رسدخاک شو مردان حق را زیر پاخاک بر سر کن حسد را همچو ما

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi