Ganj e Hozour audio Program #363 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۳۶۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی(PDF) ،تمامی اشعار این برنامه مولوی، مثنوی، دفتر ششم، سطر ۷۲۳جان بسی کندی و اندر پردهایزانک مردن اصل بد ناوردهایتا نمیری نیست جان کندن تمامبیکمال نردبان نایی به بامچون ز صد پایه دو پایه کم بودبام را کوشنده نامحرم بودچون رسن یک گز ز صد گز کم بودآب اندر دلو از چه کی رودغرق این کشتی نیابی ای امیرتا بننهی اندرو من الاخیرمن آخر اصل دان کو طارقستکشتی وسواس و غی را غارقستآفتاب گنبد ازرق شودکشتی هش چونک مستغرق شودچون نمردی گشت جان کندن درازمات شو در صبح ای شمع طرازتا نگشتند اختران ما نهاندانک پنهانست خورشید جهانگرز بر خود زن منی در هم شکنزانک پنبهٔ گوش آمد چشم تنگرز بر خود میزنی خود ای دنیعکس تست اندر فعالم این منیعکس خود در صورت من دیدهایدر قتال خویش بر جوشیدهایهمچو آن شیری که در چه شد فروعکس خود را خصم خود پنداشت اونفی ضد هست باشد بیشکیتا ز ضد ضد را بدانی اندکیاین زمان جز نفی ضد اعلام نیستاندرین نشات دمی بیدام نیستبیحجابت باید آن ای ذو لبابمرگ را بگزین و بر دران حجابنه چنان مرگی که در گوری رویمرگ تبدیلی که در نوری رویمرد بالغ گشت آن بچگی بمردرومیی شد صبغت زنگی ستردخاک زر شد هیات خاکی نماندغم فرج شد خار غمناکی نماندمصطفی زین گفت کای اسرارجومرده را خواهی که بینی زنده تومیرود چون زندگان بر خاکدانمرده و جانش شده بر آسمانجانش را این دم به بالا مسکنیستگر بمیرد روح او را نقل نیستزانک پیش از مرگ او کردست نقلاین بمردن فهم آید نه به عقلنقل باشد نه چو نقل جان عامهمچو نقلی از مقامی تا مقامهرکه خواهد که ببیند بر زمینمردهای را میرود ظاهر چنینمر ابوبکر تقی را گو ببینشد ز صدیقی امیرالمحشریناندرین نشات نگر صدیق راتا به حشر افزون کنی تصدیق راپس محمد صد قیامت بود نقدزانک حل شد در فنای حل و عقدزادهٔ ثانیست احمد در جهانصد قیامت بود او اندر عیانزو قیامت را همیپرسیدهاندای قیامت تا قیامت راه چندبا زبان حال میگفتی بسیکه ز محشر حشر را پرسید کسیبهر این گفت آن رسول خوشپیامرمز موتوا قبل موت یا کرامهمچنانک مردهام من قبل موتزان طرف آوردهام این صیت و صوتپس قیامت شو قیامت را ببیندیدن هر چیز را شرطست اینتا نگردی او ندانیاش تمامخواه آن انوار باشد یا ظلامعقل گردی عقل را دانی کمالعشق گردی عشق را دانی ذبالگفتمی برهان این دعوی مبینگر بدی ادراک اندر خورد اینهست انجیر این طرف بسیار و خوارگر رسد مرغی قنق انجیرخواردر همه عالم اگر مرد و زننددم به دم در نزع و اندر مردنندآن سخنشان را وصیتها شمرکه پدر گوید در آن دم با پسرتا بروید عبرت و رحمت بدینتا ببرد بیخ بغض و رشک و کینتو بدان نیت نگر در اقرباتا ز نزع او بسوزد دل تراکل آت آت آن را نقد داندوست را در نزع و اندر فقد دانوز غرضها زین نظر گردد حجاباین غرضها را برون افکن ز جیبور نیاری خشک بر عجزی مهایستدانک با عاجز گزیده معجزیستعجز زنجیریست زنجیرت نهادچشم در زنجیرنه باید گشادپس تضرع کن کای هادی زیستباز بودم بسته گشتم این ز چیستسختتر افشردهام در شر قدمکه لفی خسرم ز قهرت دم به دماز نصیحتهای تو کر
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi