Ganj e Hozour audio Program #364 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۳۶۴ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت(PDF) ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۴۵۸امروز چرخ را ز مه ما تحیریستخورشید را ز غیرت رویش تغیریستصبح وجود را بجز این آفتاب نیستبر ذره ذره وحدت حسنش مقرریستاما بدان سبب که به هر شام و هر صبوحاشکال نو نماید گویی که دیگریستاشکال نو به نو چو مناقض نمایدتاندر مناقضات خلافی مستریستدر تو چو جنگ باشد گویی دو لشکر استدر تو چو جنگ نبود دانی که لشکریستاندر خلیل لطف بد آتش نمود آبنمرود قهر بود بر او آب آذریستگرگی نمود یوسف در چشم حاسدانپنهان شد آنک خوب و شکرلب برادریستاین دست خود همیبرد از عشق روی اووان قصد جانش کرده که بس زشت و منکریستآن پرده از نمد نبود از حسد بودزان پرده دوست را منگر زشت منظریستدیویست نفس تو که حسد جزو وصف اوستتا کل او چگونه قبیحی و مقذریستآن مار زشت را تو کنون شیر میدهینک اژدها شود که به طبع آدمی خوریستای برق اژدهاکش از آسمان فضلبرتاب و برکشش که از او روح مضطریستبی حرف شو چو دل اگرت صدر آرزوستکز گفت این زبانت چو خواهنده بر دریستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، سطر ۲۸زاغ در رز نعرهٔ زاغان زندبلبل از آواز خوش کی کم کندپس خریدارست هر یک را جدااندرین بازار یفعل ما یشانقل خارستان غذای آتش استبوی گل قوت دماغ سرخوش استگر پلیدی پیش ما رسوا بودخوک و سگ را شکر و حلوا بودگر پلیدان این پلیدیها کنندآبها بر پاک کردن میتنندگرچه ماران زهرافشان میکنندورچه تلخانمان پریشان میکنندنحلها بر کو و کندو و شجرمینهند از شهد انبار شکرزهرها هرچند زهری میکنندزود تریاقاتشان بر میکننداین جهان جنگست کل چون بنگریذره با ذره چو دین با کافریآن یکی ذره همی پرد به چپوآن دگر سوی یمین اندر طلبذرهای بالا و آن دیگر نگونجنگ فعلیشان ببین اندر رکونجنگ فعلی هست از جنگ نهانزین تخالف آن تخالف را بدانذرهای کان محو شد در آفتابجنگ او بیرون شد از وصف و حسابچون ز ذره محو شد نفس و نفسجنگش اکنون جنگ خورشیدست بسرفت از وی جنبش طبع و سکوناز چه از انا الیه راجعونما به بحر تو ز خود راجع شدیموز رضاع اصل مسترضع شدیمدر فروغ راه ای مانده ز غوللاف کم زن از اصول ای بیاصولجنگ ما و صلح ما در نور عیننیست از ما هست بین اصبعینجنگ طبعی جنگ فعلی جنگ قولدر میان جزوها حربیست هولاین جهان زن جنگ قایم میبوددر عناصر در نگر تا حل شودچار عنصر چار استون قویستکه بدیشان سقف دنیا مستویستهر ستونی اشکنندهٔ آن دگراستن آب اشکنندهٔ آن شررپس بنای خلق بر اضداد بودلاجرم ما جنگییم از ضر و سودهست احوالم خلاف همدگرهر یکی با هم مخالف در اثرچونک هر دم راه خود را میزنمبا دگر کس سازگاری چون کنمموج لشکرهای احوالم ببینهر یکی با دیگری در جنگ و کینمینگر در خود چنین جنگ گرانپس چه مشغولی به جنگ دیگرانیا مگر زین جنگ حقت وا خرددر جهان صلح یک رنگت بردآن جهان جز باقی و آباد نیستزانک آن ترکیب از اضداد نیستاین تفانی از ضد آید ضد راچون نباشد ضد نبود جز بقانفی ضد کرد از بهشت آن بینظیرکه نباشد شمس و ضدش زمهریرهست بیرنگی اصول رنگهاصلحها باشد اصول جنگهامولوی، مثنوی، دفتر سوم، سطر ۲۷۷۷دیده و دل هست بین اصبعینچون قلم در دست کاتب ای حسین
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi