Ganj e Hozour audio Program #402 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۴۰۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۰۴کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنمچونک چشیدم از لبش یاد شکر چرا کنماز گلزار چون روم جانب خار چون شوماز پی شب چو مرغ شب ترک سحر چرا کنمباده اگر چه می خورم عقل نرفت از سرممجلس چون بهشت را زیر و زبر چرا کنمچونک کمر ببسته‌ام بهر چنان قمررخیاز پی هر ستاره گو ترک قمر چرا کنمبر سر چرخ هفتمین نام زمین چرا برمغیرت هر فرشته‌ام ذکر بشر چرا کنممولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸۳۷رفته ره درشت من بار گران ز پشت مندلبر بردبار من آمده برده بار منآهوی شیرگیر من سیر خورد ز شیر منآن که منم شکار او گشته بود شکار مننیست شب سیاه رو جفت و حریف روز مننیست خزان سنگ دل در پی نوبهار منمولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر ۲۴۸باز می‌گفتند ای شیخ این ز چیستدی نمی‌گفتی که شکر این خر قویستگفت آن خر کو بشب لا حول خوردجز بدین شیوه نداند راه کردچونک قوت خر بشب لا حول بودشب مسبح بود و روز اندر سجودآدمی خوارند اغلب مردماناز سلام علیکشان کم جو امانخانهٔ دیوست دلهای همهکم پذیر از دیومردم دمدمهاز دم دیو آنک او لا حول خوردهمچو آن خر در سر آید در نبردهر که در دنیا خورد تلبیس دیووز عدو دوست‌رو تعظیم و ریودر ره اسلام و بر پول صراطدر سر آید همچو آن خر از خباطعشوه‌های یار بد منیوش هیندام بین ایمن مرو تو بر زمینصد هزار ابلیس لا حول آر بینآدما ابلیس را در مار بیندم دهد گوید ترا ای جان و دوستتا چو قصابی کشد از دوست پوستدم دهد تا پوستت بیرون کشدوای او کز دشمنان افیون چشدسر نهد بر پای تو قصاب‌واردم دهد تا خونت ریزد زار زارهمچو شیری صید خود را خویش کنترک عشوهٔ اجنبی و خویش کنهمچو خادم دان مراعات خسانبی‌کسی بهتر ز عشوهٔ ناکساندر زمین مردمان خانه مکنکار خود کن کار بیگانه مکنکیست بیگانه تن خاکی توکز برای اوست غمناکی توتا تو تن را چرب و شیرین می‌دهیجوهر خود را نبینی فربهیگر میان مشک تن را جا شودروز مردن گند او پیدا شودمشک را بر تن مزن بر دل بمالمشک چه بود نام پاک ذوالجلالآن منافق مشک بر تن می‌نهدروح را در قعر گلخن می‌نهدبر زبان نام حق و در جان اوگندها از فکر بی ایمان اومولوی، مثنوی، دفتر پنجم، سطر ۱۱۹۷ای دهندهٔ قوت و تمکین و ثباتخلق را زین بی‌ثباتی ده نجاتاندر آن کاری که ثابت بودنیستقایمی ده نفس را که منثنیستصبرشان بخش و کفهٔ میزان گرانوا رهانشان از فن صورتگرانوز حسودی بازشان خر ای کریمتا نباشند از حسد دیو رجیمدر نعیم فانی مال و جسدچون همی‌سوزند عامه از حسدپادشاهان بین که لشکر می‌کشنداز حسد خویشان خود را می‌کشندعاشقان لعبتان پر قذرکرده قصد خون و جان همدگرویس و رامین خسرو و شیرین بخوانکه چه کردند از حسد آن ابلهانکه فنا شد عاشق و معشوق نیزهم نه چیزند و هواشان هم نه چیزپاک الهی که عدم بر هم زندمر عدم را بر عدم عاشق کنددر دل نه‌دل حسدها سر کندنیست را هست این چنین مضطر کنداین زنانی کز همه مشفق‌ترانداز حسد دو ضره خود را می‌خورندتا که مردانی که خود سنگین‌دلنداز حسد تا در کدامین منزلندگر نکردی شرع افسونی لطیفبر دریدی هر کسی جسم حریفشرع بهر دفع شر رایی زنددیو را در شیشهٔ حجت کنداز گواه و از یمین و از نکولتا به شیشه در رود دیو فضولمثل میزانی که خشنودی دو ضدجمع می‌آید یقین در هزل و جدشرع چون کیله و ترازو دان یقینکه بدو خصمان رهند از جنگ و کینگر ترازو نبود آن خصم از جدالکی رهد از وهم حیف و احتیالپس درین مردار زشت بی‌وفااین همه رشکست و خصمست و جفاپس در اقبال و دولت چون بودچون شود جنی و انسی در حسدآن شیاطین خود حسود کهنه‌اندیک زمان از ره‌زنی خالی نه‌اندوآن بنی آدم که عصیان کشته‌انداز حسودی نیز شیطان گشته‌انداز نبی برخوان که شیطانان انسگشته‌اند از مسخ حق با دیو جنسدیو چون عاجز شود در افتتاناستعانت جوید او زین انسیانکه شما یارید با ما یارییجانب مایید جانب دارییگر کسی را ره زنند اندر جهانهر دو گون شیطان بر آید شادمانور کسی جان برد و شد در دین بلندنوحه می‌دارند آن دو رشک‌مندهر دو می‌خایند دندان حسدبر کسی که داد ادیب او را خرد

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi