Ganj e Hozour audio Program #410 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۴۱۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۱۵۷گر تو خواهی وطن پر از دلدارخانه را رو تهی کن از اغیارور تو خواهی سماع را گیرادور دارش ز دیده انکارهر که او را سماع مست نکردمنکرش دان اگر چه کرد اقرارهر که اقرار کرد و باده شناختعاقلش نام نه مگو خماربه بهانه به ره کن آنها راتا شوی از سماع برخورداروز میان خویش را برون کن تیزتا بگیری تو خویش را به کنارسایه یار به که ذکر خدایاین چنین گفتست صدر کبارتا نگویی که گل هم از خارستزانک هر خار گل نیارد بارخار بیگانه را ز دل برکنخار گل را به جان و دل میدارموسی اندر درخت آتش دیدسبزتر میشد آن درخت از نارشهوت و حرص مرد صاحب دلهمچنین دان و همچنین پندارصورت شهوتست لیکن هستهمچو نار خلیل پرانوارشمس تبریز را بشر بینندچون گشایند دیدهها کفارمولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر شماره ۲۹۵۹گفت پیغمبر علی را کای علیشیر حقی پهلوان پردلیلیک بر شیری مکن هم اعتماداندر آ در سایهٔ نخل امیداندر آ در سایهٔ آن عاقلیکش نداند برد از ره ناقلیظل او اندر زمین چون کوه قافروح او سیمرغ بس عالیطوافگر بگویم تا قیامت نعت اوهیچ آن را مقطع و غایت مجودر بشر روپوش کردست آفتابفهم کن والله اعلم بالصوابیا علی از جملهٔ طاعات راهبر گزین تو سایهٔ خاص الههر کسی در طاعتی بگریختندخویشتن را مخلصی انگیختندتو برو در سایهٔ عاقل گریزتا رهی زان دشمن پنهانستیزاز همه طاعات اینت بهترستسبق یابی بر هر آن سابق که هستچون گرفتت پیر هین تسلیم شوهمچو موسی زیر حکم خضر روصبر کن بر کار خضری بی نفاقتا نگوید خضر رو هذا فراقگرچه کشتی بشکند تو دم مزنگرچه طفلی را کشد تو مو مکندست او را حق چو دست خویش خواندتا ید الله فوق ایدیهم برانددست حق میراندش زندهش کندزنده چه بود جان پایندهش کندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، سطر شماره ۲۸۸۵سگ زمستان جمع گردد استخوانشزخم سرما خرد گرداند چنانشکو بگوید کین قدر تن که منمخانهای از سنگ باید کردنمچونک تابستان بیاید من بچنگبهر سرما خانهای سازم ز سنگچونک تابستان بیاید از گشاداستخوانها پهن گردد پوست شادگوید او چون زفت بیند خویش رادر کدامین خانه گنجم ای کیازفت گردد پا کشد در سایهایکاهلی سیری غری خودرایهایگویدش دل خانهای ساز ای عموگوید او در خانه کی گنجم بگواستخوان حرص تو در وقت درددرهم آید خرد گردد در نوردگویی از توبه بسازم خانهایدر زمستان باشدم استانهایچون بشد درد و شدت آن حرص زفتهمچو سگ سودای خانه از تو رفتشکر نعمت خوشتر از نعمت بودشکرباره کی سوی نعمت رودشکر جان نعمت و نعمت چو پوستز آنک شکر آرد ترا تا کوی دوستنعمت آرد غفلت و شکر انتباهصید نعمت کن بدام شکر شاهنعمت شکرت کند پرچشم و میرتا کنی صد نعمت ایثار فقیرسیر نوشی از طعام و نقل حقتا رود از تو شکمخواری و دق
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi