Ganj e Hozour audio Program #430 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۴۳۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۹۱۴ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجودتو نفخ صوری یا خود قیامت موعود؟شنودهام که بسی خلق جان بداد و بمردز ذوق و لذت آواز و نغمه داودشها نوای تو برعکس بانگ داودستکز آن بمرد و از این زنده میشود موجودز حلق نیست نوایت ولیک حلقه رباستهزار حلقه ربا را چو حلقه او بربوددلا تو راست بگو دوش می کجا خوردی؟که از پگاه تو امروز مولَعی بسرودسرود و بانگ تو زان رو گشاد میآردکه آن ز روح معلّاست نی ز جسم فرودچو بند جسم نگشتی گشاد جان دیدیکه هر که تخم نکو کشت دخل بد ندرودیقین که بوی گل فقر از گلستانیستمرود هیچ کسی دید بیدرخت مرود؟خنک کسی که چو بو برد بوی او را بردخنک کسی که گشادی بیافت چشم گشودخنک کسی که از این بوی کرته یوسفدلش چو دیده یعقوب خسته واشد زودز ناسپاسی ما بسته است روزن دلخدای گفت که انسان لرَبّه لَکَنُودتو سود می طلبی، سود میرسد از یارولی چو پی نبری کز کجاست سود، چه سودستاره ایست خدا را که در زمین گرددکه در هوای ویست آفتاب و چرخ کبودبسا سحر که درآید به صومعه مؤمنکه من ستاره سعدم، ز من بجو مقصودستارهام که من اندر زمینم و بر چرخبه صد مقامم یابند چون خیال خدودزمینیان را شمعم، سماییان را نورفرشتگان را روحم، ستارگان را بوداگر چه ذره نمایم ولیک خورشیدماگر چه جزو نمایم مراست کل وجوداگر چه قبله حاجات آسمان بودهستبه آسمان منگر، سوی من نگر، بین جودز روی نخوت و تقلید ننگ دارد از اوبلیس وار، که خود بس بود خدا مسجودجواب گویدش آدم که این سجود او راستتو احولی و دو میبینی از ضلال و جحودز گرد چون و چرا پردهای فرود آوردمیان اختر دولت، میان چشم حسودستاره گوید: « رو، پرده تو افزون بادز من نماندی تنها، ز حضرتی مردود »بسا سؤال و جوابی که اندر این پردهستبدین حجاب ندیدی خلیل را نمرودچه پرده است حسد ای خدا میان دو یارکه دی چو جان بدهاند، این زمان چو گرگ عنودچه پرده بود که ابلیس پیش از این پردهبه سجده بام سموات و ارض میپیمودبه رغبت و به نشاط و به رقت و به نیازبه گونه گونه مناجات مهر میافزودز پرده حسدی ماند همچو خر بر یخکه آن همه پر و بالش بدین حدث آلودز مسجد فلکش راند رو حدث کردیحدیث مینشنود و حدث همیپالودچرا روم؟ به چه حجت؟ چه کردهام؟ چه سبب؟بیا که بحث کنیم ای خدای فرد ودوداگر بَدست تو کردی که جمله کرده تستضلالت وثنی و مسیحیان و یهودمرا چو گمره کردی مراد تو این بودچنان کنم که نبینی ز خلق یک محمودبگفت: اگر بگذارم برآ به کوه بلندوگر نه قعر فرو رو چو لنگر مشدودتو را چه بحث رسد با من؟ ای غُراب غروباگر نه مسخ شدستی ز لعنت مورودخری که مات تو گردد، ببرد از در مانخواهمش که بود عابد چو ما معبودولی کسی که به دستش چراغ عقل بودکجا گذارد نور و کجا رود سوی دود؟بگفت: « من به دمی آن چراغ را بکشم »بگفت: « باد نتاند چراغ صدق ربود »هر آنک پف کند او بر چراغ موهبتمبسوزد آن سر و ریشش چو هیزم موقودهزار شکر خدا را که عقل کلی بازز بعد فرقت آمد به طالع مسعودهمه سپند بسوزیم بهر آمدنشسپند چه که بسوزیم خویش را چون عود« برای دریافت ادامه اشعار به فایل PDF مراجعه نمایید.»
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi