Ganj e Hozour audio Program #445 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۴۴۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۷۹۱بویی همیآید مرا مانا که باشد یار منبر یاد من پیمود می آن باوفا خمار منکی یاد من رفت از دلش؟ ای در دل و جان منزلشهر لحظه معجونی کند بهر دل بیمار منخاصه کنون از جوش او زان جوش بیروپوش اورحمت چو جیحون می رود در قلزم اسرار منپردهست بر احوال من این گفتن و این قال منای ننگ گلزار ضمیر از فکرت چون خار منکو نعرهای یا بانگی اندرخور سودای من؟کو آفتابی یا مهی ماننده انوار من؟این را رها کن قیصری آمد ز روم اندر حبشتا زنگ را برهم زند در بردن زنگار مننظاره کن کز بام او هر لحظهای پیغام اواز روزن دل می رسد در جان آتشخوار منلاف وصالش چون زنم شرح جمالش چون کنمکان طوطیان سر می کشند از دام این گفتار مناندرخور گفتار من منگر به سوی یار منسینای موسی را نگر در سینه افکار منامشب در این گفتارها رمزی از آن اسرارهادر پیش بیداران نهد آن دولت بیدار منآن پیل، بیخواب، ای عجب چون دید هندستان به شب؟لیلی درآمد در طلب در جان مجنون وار منامشب ز سیلاب دلم ویران شود آب و گلمکآمد به میرابی دل سرچشمه انهار منبر گوش من زد غرهای زان مست شد هر ذرهایبانگ پریدن می رسد زان جعفر طیار منیا رب به غیر این زبان جان را زبانی ده رواندر قطع و وصل وحدتت تا بسکلد زنّار منصبر از دل من بردهای مست و خرابم کردهایکو علم من؟ کو حلم من؟ کو عقل زیرکسار من؟این را بپوشان ای پسر تا نشنود آن سیمبرای هر چه غیر داد او گر جان بود اغیار منای دلبر بیجفت من ای نامده در گفت مناین گفت را زیبی ببخش از زیور ای ستار منای طوطی هم خوان ما جز قند بیچونی مخانی عین گو و نی عرض نی نقش و نی آثار مناز کفر و از ایمان رهد جان و دلم آن سو روددوزخ بود گر غیر آن باشد فن و کردار منای طبلهام پرشکّرت، من طبل دیگر چون زنم؟ای هر شکن از زلف تو صد نافه و عطار منمهمانیم کن ای پسر این پرده می زن تا سحراین است لوت و پوت من باغ و رز و دینار منخفته دلم بیدار شد مست شبم هشیار شدبرقی بزد بر جان من زان ابر بامدرار مندر اولین و آخرین عشقی بننمود این چنینابصار عبرت دیده را، ای عبرةُ الابصار منبس سنگ و بس گوهر شدم بس مؤمن و کافر شدمگه پا شدم گه سر شدم در عودت و تکرار منروزی برون آیم ز خود، فارغ شوم از نیک و بدگویم صفات آن صمد با نطق درانبار منجانم نشد زینها خنک یا ذا السماء و الحبکای گلرخ و گلزار من، ای روضه و ازهار منامشب چه باشد؟ قرنها ننشاند آن نار و لظیمن آب گشتم از حیا ساکن نشد این نار منهر دم جوانتر می شوم وز خود نهانتر می شومهمواره آنتر می شوم از دولت هموار منچون جزو جانم کل شوم خار گلم هم گل شومگشتم سَمِعنا، قُل شوم در دوره دوّار منای کف زنم، مختل مشو، وی مطربم، کاهل مشوروزی بخواهد عذر تو آن شاه باایثار منروزی شوی سرمست او روزی ببوسی دست اوروزی پریشانی کنی در عشق چون دستار منکردست امشب یاد او جان مرا فرهاد اوفریاد از این قانون نو کاشکست چنگش تار منمجنون کی باشد پیش او؟ لیلی بود دل ریش اوناموس لیلییان برد لیلی خوش هنجار مندست پدر گیر ای پسر با او وفا کن تا سحرکامشب منم اندر شرر زان ابر آتشبار منزان می حرام آمد که جان بیصبر گردد در زماننحس زحل ندهد رهش در دید مه دیدار منجان گر همیلرزد از او صد لرزه را می ارزد اوکو دیدههای موج جو در قُلزم زخّار منمن تا قیامت گویمش ای تاجدار پنج و ششحیرت همیحیران شود در مبعث و انشار منخواهی بگو خواهی مگو صبری ندارم من از اوای روی او امسال من ای زلف جعدش پار منخلقان ز مرگ اندر حذر پیشش مرا مردن شکرای عمر بیاو مرگ من وی فخر بیاو عار منآه از مه مختل شده وز اختر کاهل شدهنه از عقده من فارغ شده بیدانش فوار منبر قطب گردم ای صنم از اختران خلوت کنمکو صبح مصبوحان من کو حلقه احرار منپهلو بنه ای ذوالبیان با پهلوان کاهلانبیزار گشتم زین زبان وز قطعه و اشعار منجز شمس تبریزی مگو جز نصر و پیروزی مگوجز عشق و دلسوزی مگو، جز این مدان اقرار منمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۸۴۷گران گوشی وانگه تو به گوش اندرکنی پنبهچنانک گفت: « وَ اسْتَغْشَوا » بپیچی سر به پیراهنگران گوشی گران جسمی گران جانی نذیر آمدکه می گوید تو را هر یک: « الا یا عِلْجُ لا تَأمَنْ »سبک گوشی سبک جسمی سبک جانی بشیر آمدکه می گوید تو را هر یک: « الا یا لَیْثُ لا تَحْزَنْ »مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۸۹غرهٔ شیرت بخواهد آسماننقش شیر و آنگه اخلاق سگان
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi