Ganj e Hozour audio Program #453 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۴۵۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۵۹بنگر اندر نخودی در دیگ چونمی‌جهد بالا چو شد ز آتش زبونهر زمان نخود بر آید وقت جوشبر سر دیگ و برآرد صد خروشکه چرا آتش به من در می‌زنیچون خریدی چون نگونم می‌کنی؟می‌زند کفلیز کدبانو که نیخوش بجوش و بر مجه ز آتش‌ کُنیزان نجوشانم که مکروه منیبلک تا گیری تو ذوق و چاشنیتا غذا گردی بیامیزی بجانبهرخواری نیستت این امتحانآب می‌خوردی به بستان سبز و تربهراین آتش بدست آن آب خوررحمتش سابق بدست از قهر زانتا ز رحمت گردد اهل امتحانرحمتش بر قهر از آن سابق شدستتا که سرمایهٔ وجود آید بدستزانک بی‌لذت نروید لحم و پوستچون نروید چه گدازد عشق دوستزان تقاضا گر بیاید قهرهاتا کنی ایثار آن سرمایه راباز لطف آید برای عذر اوکه بکردی غسل و بر جستی ز جوگوید ای نخود چریدی در بهاررنج مهمان تو شد نیکوش دارتا که مهمان باز گردد شُکرسازپیش شه گوید ز ایثار تو بازتا به جای نعمتت منعم رسدجمله نعمتها برد بر تو حسدمن خلیلم تو پسر پیش بچکسر بنه ِانّی اَرانی اَذْبَحُکسر به پیش قهر نه دل بر قرارتا ببُرَّم حلقت اسماعیل‌وارسر ببرم لیک این سر آن سریستکز بریده گشتن و مردن بریستلیک مقصود ازل تسلیم تستای مسلمان بایدت تسلیم جستای نخود می‌جوش اندر ابتلاتا نه هستی و نه خود ماند ترااندر آن بستان اگر خندیده‌ایتو گل بستان جان و دیده‌ایگر جدا از باغ آب و گل شدیلقمه گشتی اندر اَحْیا آمدیشو غذا و قُوَّت و اندیشه‌هاشیر بودی شیر شو در بیشه‌هااز صفاتش رسته‌ای والله نخستدر صفاتش باز رو چالاک و چستز ابر و خورشید و ز گردون آمدیپس شدی اوصاف و گردون بر شدیآمدی در صورت باران و تابمی‌روی اندر صفات مستطابجزو شید و ابر و انجمها بدینفس و فعل و قول و فکرتها شدیهستی حیوان شد از مرگ نباتراست آمد اُقْتُلُونی یا ثِقاتچون چنین بُردیست ما را بعد ماتراست آمد ِانَّ فی قَتْلی حَیاتفعل و قول و صدق شد قُوتِ مَلَکتا بدین معراج شد سوی فلکآنچنان کان طعمه شد قوت بشراز جمادی بر شد و شد جانوراین سخن را ترجمهٔ پهناوریگفته آید در مقام دیگریکاروان دایم ز گردون می‌رسدتا تجارت می‌کند وا می‌رودپس برو شیرین و خوش با اختیارنه بتلخی و کراهت دزدوارزان حدیث تلخ می‌گویم تراتا ز تلخیها فرو شویم تراز آب سرد انگور افسرده رهدسردی و افسردگی بیرون نهدتو ز تلخی چونک دل پر خون شویپس ز تلخیها همه بیرون رویمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۹۶سگ شکاری نیست او را طوق نیستخام و ناجوشیده جز بی‌ذوق نیستگفت نخود چون چنینست ای ستیخوش بجوشم یاریم ده راستیتو درین جوشش چو معمار منیکفچلیزم زن که بس خوش می‌زنیهمچو پیلم بر سرم زن زخم و داغتا نبینم خواب هندستان و باغتا که خود را در دهم در جوش منتا رهی یابم در آن آغوش منزانک انسان در غنا طاغی شودهمچو پیل خواب‌بین یاغی شودپیل چون در خواب بیند هند راپیلبان را نشنود آرد دغامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۰۳آن ستی گوید ورا که پیش ازینمن چو تو بودم ز اجزای زمینچون بنوشیدم جهاد آذریپس پذیرا گشتم و اندر خوریمدتی جوشیده‌ام اندر زمنمدتی دیگر درون دیگ تنزین دو جوشش قوت حسها شدمروح گشتم پس ترا استا شدمدر جمادی گفتمی زان می‌دویتا شوی علم و صفات معنویچون شدم من روح پس بار دگرجوش دیگر کن ز حیوانی گذراز خدا می‌خواه تا زین نکته‌هادر نلغزی و رسی در منتهازانک از قرآن بسی گمره شدندزان رسن قومی درون چه شدندمر رسن را نیست جرمی ای عنودچون ترا سودای سربالا نبود

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi