Ganj e Hozour audio Program #470 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۴۷۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیمتن نوشته شده برنامه با فرمت PDFتمامی اشعار این برنامه، PDFمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۷۰۰آن خواجه خوش لقا چه دارد؟آیینه‌اش از صفا چه دارد؟هان تا نروی تو در جَوالشرختش بطلب که تا چه دارد؟اندر سخنش کشان و بو گیرکز بوی می بقا چه دارد؟در گلشن ذوق او فروروکز نرگس و لاله‌ها چه دارد؟هر چند کز انبیا بِلافیداز گوهر انبیا چه دارد؟گر چه صلوات می‌فرستنداز صَفوَت مصطفی چه دارد؟یا سایه خود بر او میندازکو خود چه کس است؟ یا چه دارد؟در ساقی خویش چنگ درزنمندیش که آن سه تا چه داردعمری پی زید و عمرو بردیزین پس بنگر خدا چه دارداز سرمجموع اصل مگذرکاین اصل جدا جدا چه دارداین کاه سخن دگر مپیمابندیش که کهربا چه داردمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۶۹پنج وقت آمد نماز و رهنمونعاشقان را فی صَلاةٍ دائِموننه به پنج آرام گیرد آن خُمارکه در آن سرهاست نی پانصد هزارحافظ، غزلیات، غزل شماره ۴۵۸نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکنور نه چون بنگری از دایره بیرون باشیکاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشیمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۹۷باد بر تخت سلیمان رفت کژپس سلیمان گفت بادا کژ مَغَژباد هم گفت ای سیلمان کژ مروور روی کژ از کژم خشمین مشواین ترازو بهر این بنهاد حقتا رود انصاف ما را در سَبَقاز ترازو کم کنی من کم کنمتا تو با من روشنی من روشنمهم‌چنین تاج سلیمان میل کردروز روشن را برو چون لَیل کردگفت تا جا کژ مشو بر فرق منآفتابا کم مشو از شرق منراست می‌کرد او به دست آن تاج راباز کژ می‌شد برو تاج ای فَتیهشت بارش راست کرد و گشت کژگفت تاجا چیست آخر؟ کژ مَغَژگفت اگر صد ره کنی تو راست منکژ شوم چون کژ روی ای مُؤتَمَنپس سلیمان اندرونه راست کرددل بر آن شهوت که بودش کرد سردبعد از آن تاجش همان دم راست شدآنچنان که تاج را می‌خواست شدبعد از آنش کژ همی کرد او به قصدتاج او می‌گشت تارَک‌جو به قصدهشت کَرَّت کژ بکرد آن مهترشراست می‌شد تاج بر فرق سرشتاج ناطق گشت کای شه ناز کنچون فشاندی پَر ز گِل پرواز کننیست دستوری کزین من بگذرمپرده‌های غیب این بَرهم دَرَمبر دهانم نه تو دست خود ببندمر دهانم را ز گفت ناپسندپس ترا هر غم که پیش آید ز دردبر کسی تهمت مَنِه بر خویش گَردظن مبر بر دیگری ای دوستکامآن مکن که می‌سگالید آن غلامگاه جنگش با رسول و مطبخیگاه خشمش با شهنشاه سخیهم‌چو فرعونی که موسی هِشته بودطفلکان خلق را سر می‌ربودآن عدو در خانهٔ آن کور دلاو شده اطفال را گردن گُسِلتو هم از بیرون بَدی با دیگرانواندرون خوش گشته با نفس گرانخود عدوت اوست قندش می‌دهیوز برون تهمت به هر کس می‌نهیهم‌چو فرعونی تو کور و کوردلبا عدو خوش بی‌گناهان را مُذِلچند فرعونا کُشی بی‌جُرم رامی‌نوازی مر تنِ پُر غُرم راعقل او بر عقل شاهان می‌فزودحکم حق بی‌عقل و کورش کرده بودمُهر حق بر چشم و بر گوش خردگر فلاطونست حیوانش کندحکم حق بر لوح می‌آید پدیدآنچنان که حکم غیب بایزید

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi