Ganj e Hozour audio Program #505 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۰۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۹۱۵برو ای دل به سوی دلبر منبدان خورشید شرق و شمع روشنمرو هر سو به سوی بی‌سویی روکه هر مسکین بدان سو یافت مسکنبنه سر چون قلم بر خط امرشکه هر بی‌سر از او افراشت گردنکه جز در ظل آن سلطان خوباندل ترسندگان را نیست مأمنبه دستت او دهد سرمایه زرز پایت او گشاید بند آهنور از انبوهی از در ره نیابیچو گنجشکان درآ از راه روزنوگر زان خرمن گل بو نیابیچه سودت عنبرینه و مشک و لادن؟وگر سبلت ز شیرش تر نکردیبرو ای قلتبان و ریش می کنچو دیدی روی او در دل برویدگل و نسرین و بید و سرو و سوسندرآمیزد دلت با آب حسنشچو آتش که درآویزد به روغندرآ در آتشش زیرا خلیلیمرم ز آتش نه‌ای نمرود بدظندرآ در بحر او تا همچو ماهیبروید مر تو را از خویش جوشنز کاه غم جدا کن حب شادیکه آن مه را برای ماست خرمنبهار آمد برون آ همچو سبزهبه کوری دی و بر رغم بهمننخمی چون کمان گر تیر اوییبه قاب قوس رستستی ز مکمنزهی بر کار و ساکن تو به ظاهرمثال مرهمی در کار کردنخمش کن شد خموشی چون بلادُربلادُر گر ننوشی باش کودنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۱۶ چون بسی ابلیس آدم‌روی هستپس بهر دستی نشاید داد دستمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۳۱کژرو و شب کور و زشت و زهرناکپیشهٔ او خَستَن اجسام پاکمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۴۱جستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیردگفت دانایی برای داستانکه درختی هست در هندوستانهر کسی کز میوهٔ او خورد و بردنی شود او پیر نی هرگز بمردپادشاهی این شنید از صادقیبر درخت و میوه‌اش شد عاشقیقاصدی دانا ز دیوان ادبسوی هندوستان روان کرد از طلبسالها می‌گشت آن قاصد ازوگرد هندوستان برای جست و جوشهر شهر از بهر این مطلوب گشتنی جزیره ماند و نی کوه و نی دشتهر که را پرسید کردش ریش‌خندکین کی جوید جز مگر مجنون بند؟بس کسان صفعش زدند اندر مزاحبس کسان گفتند ای صاحب‌فلاحجست و جوی چون تو زیرک سینه‌صافکی تهی باشد؟ کجا باشد گزاف؟وین مراعاتش یکی صَفعی دگروین ز صفع آشکارا سخت‌ترمی‌ستودندش بتَسخُر کای بزرگدر فلان جایی درختی بس سترگدر فلان بیشه درختی هست سبزبس بلند و پهن و هر شاخیش گَبزقاصد شه بسته در جستن کمرمی‌شنید از هر کسی نوعی خبربس سیاحت کرد آنجا سالهامی‌فرستادش شهنشه مالهاچون بسی دید اندر آن غربت تَعَبعاجز آمد آخِرُ الَاْمر از طلبهیچ از مقصود اثر پیدا نشدزان غرض غیر خبر پیدا نشدرشتهٔ اومید او بگسسته شدجُستهٔ او عاقبت ناجُسته شدکرد عزم بازگشتن سوی شاهاشک می‌بارید و می‌برید راهمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۵۹شرح کردن شیخ سر آن درخت با آن طالب مقلّدبود شیخی، عالمی، قطبی کریماندر آن منزل که آیس شد ندیمگفت: من نومید پیش او رومز آستان او براه اندر شومتا دعای او بود همراه منچونک نومیدم من از دلخواه منرفت پیش شیخ با چشم پر آباشک می‌بارید مانند سحابگفت: شیخا وقت رحم و رِقَّتستناامیدم وقت لطف این ساعتستگفت: واگو کز چه نومیدیستت؟چیست مطلوب تو رو با چیستت؟گفت: شاهنشاه کردم اختیاراز برای جستن یک شاخسارکه درختی هست نادر در جهاتمیوهٔ او مایهٔ آب حیاتسالها جُستم ندیدم یک نشانجز که طنز و تَسخُر این سرخوشانشیخ خندید و بگفتش: ای سلیماین درخت علم باشد در علیمبس بلند و بس شگرف و بس بسیطآب حیوانی ز دریای محیطتو بصورت رفته‌ای، گم گشته ایزان نمی یابی که معنی هشته ایگه درختش نام شد گاه آفتابگاه بحرش نام شد، گاهی سحابآن یکی کش صد هزار آثار خاستکمترین آثار او عمر بقاستگرچه فردست او اثر دارد هزارآن یکی را نام شاید بی‌شمارآن یکی شخصی ترا باشد پدردر حق شخصی دگر باشد پسردر حق دیگر بود قهر و عدودر حق دیگر بود لطف و نکوصد هزاران نام و او یک آدمیصاحب هر وصفش از وصفی عمیهر که جوید نام گر صاحب ثقه‌ستهمچو تو نومید و اندر تفرقه‌ستتو چه بر چفسی برین نام درختتا بمانی تلخ‌کام و شوربخت؟در گذر از نام و بنگر در صفاتتا صفاتت ره نماید سوی ذاتاختلاف خلق از نام اوفتادچون بمعنی رفت آرام اوفتاد

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi