Ganj e Hozour audio Program #517 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۱۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامه مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۰مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفامهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده بابر خوان شیران یک شبی بوزینه‌ای همراه شداستیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا؟بنگر که از شمشیر شه در قهرمان خون می‌چکدآخر چه گستاخی است این والله خطا والله خطاگر طفل شیری پنجه زد بر روی مادر ناگهانتو دشمن خود نیستی بر وی منه تو پنجه راآن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مردبسیار نقش آدمی دیدم که بود آن اژدهانوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بدگر هست آتش ذره‌ای آن ذره دارد شعله‌هاشمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز منهمچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلاA Quote From Albert Einstein"I want to know God'sthoughts;the rest are details."سخنی از آلبرت اینشتین من می خواهم افکار خدا را » « بدانم؛ بقیه جزئیات است.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۴۹۳مدح حاضر وحشت است از بهر ایننام موسی می‌برم قاصد چنینورنه موسی کی روا دارد که منپیش تو یاد آورم از هیچ تن؟عهد ما بشکست صد بار و هزارعهد تو چون کوه ثابت بر قرارعهد ما کاه و به هر بادی زبونعهد تو کوه و ز صد کُه هم فزونحق آن قوّت که بر تلوینِ مارحمتی کن ای امیر لونهاخویش را دیدیم و رسوایی خویشامتحان ما مکن ای شاه بیشتا فضیحتهای دیگر را نهانکرده باشی ای کریم مُستَعانبی‌حدی تو در جمال و در کمالدر کژی ما بی‌حدیم و در ضَلالبی حدی خویش بگمار ای کریمبر کژی بی حد مُشتی لئیمهین که از تقطیع ما یک تار ماندمصر بودیم و یکی دیوار مانداَلْبَقیّه اَلْبَقیّه ای خدیوتا نگردد شاد، کُلّی جان دیوبهر ما نی بهر آن لطف نخستکه تو کردی گمرهان را باز جستچون نمودی قدرتت بنمای رحمای نهاده رحم ها در لَحْم و شَحْماین دعا گر خشم افزاید تراتو دعا تعلیم فرما مِهتراآنچنان کادم بیفتاد از بهشترجعتش دادی که رست از دیو زشتدیو کی بود کو ز آدم بگذردبر چنین نطعی ازو بازی برددر حقیقت نفع آدم شد همهلعنت حاسد شده آن دمدمهبازیی دید و دو صد بازی ندیدپس ستون خانهٔ خود را بریدآتشی زد شب به کشت دیگرانباد آتش را به کشت او بَرانچشم‌بندی بود لعنت دیو راتا زیان خصم دید آن ریو رالعنت این باشد که کژبینش کندحاسد و خودبین و پر کینش کندتا نداند که هر آنک کرد بدعاقبت باز آید و بر وی زندجمله فرزین‌بندها بیند به عکسمات بر وی گردد و نقصان و وَکْسزانک گر او هیچ بیند خویش رامُهلِک و ناسور بیند ریش رادرد خیزد زین چنین دیدن دروندرد او را از حجاب آرد برون

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi