Ganj e Hozour audio Program #525 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۲۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار اين برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸۰۲چندان بگردم گرد دل کز گردش بسیار مننی تن کشاند بار من نی جان کند پیکار منچندان طواف کان کنم، چندان مصاف جان کنمتا بگسلد یک بارگی هم پود من هم تار منگر تو لجوجی سخت سر من هم لجوجم ای پسرسر می نهد هر شیر نر در صبر پاافشار منتن چون نگردد گرد جان، با مشعل چون آسمان؟ای نقطه خوبی و کش در جان چون پرگار منتا آب باشد پیشوا گردان بود این آسیاتو بی‌خبر گویی که بس که آرد شد خروار مناو فارغ است از کار تو وز گندم و خروار توتا آب هست او می تپد چون چرخ در اسرار منغلبیرم اندر دست او، در دست می گرداندمغلبیر کردن کار او، غلبیر بودن کار مننی صدق ماند و نی ریا، نی آب ماند و نی گیاوانگه بگفتم:" هین بیا ای یار گل رخسار من"ای جان جان مست من، ای جسته دوش از دست منمشکن، ببین اشکست من، خیز ای سپه سالار منای جان خوش رفتار من، می پیچ پیش یار منتا گویدت دلدار من: ای جان و ای جاندار منمثل کلابه‌ست این تنم، حق می تند چون تن زنمتا چه گولم می کند او زین کلابه و تار منپنهان بود تار و کشش، پیدا کلابه و گردششگوید کلابه:" کی بود بی‌جذبه این پیکار من"تن چون عصابه جان چو سر کان هست پیچان گرد سرهر پیچ بر پیچ دگر توتوست چون دستار منای شمس تبریزی طری، گاهی عصابه گه سریترسم که تو پیچی کنی در مغلطه دیدار منمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۳۷رفته ره درشت من بار گران ز پشت مندلبر بردبار من آمده برده بار منمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۱۹بیار آن جام خوش دم را که گردن می‌زند غم رابیار آن یار محرم را که خاک او است صد خاقانمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۷سخت‌گیری و تعصب خامی استتا جنینی کار خون‌آشامی استچیز دیگر ماند اما گفتنشبا تو روحُ الْقُدْس گوید بی مَنَشنه تو گویی هم بگوش خویشتننه من ونه غیرمن ای هم تو منهمچو آن وقتی که خواب اندر رویتو ز پیش خود به پیش خود شویبشنوی از خویش و پنداری فلانبا تو اندر خواب گفتست آن نهانتو یکی تو نیستی ای خوش رفیقبلک گردونیّ ودریای عمیقآن توِ زَفتت که آن نهصد تُوَستقُلزمست وغرقه گاه صد توستخود چه جای حد بیداریست و خوابدم مزن وَاللهُ اَعْلَم بِالصَّوابدم مزن تا بشنوی از دم زنانآنچ نامد در زبان و در بیاندم مزن تا بشنوی زان آفتابآنچ نامد درکتاب و در خطابدم مزن تا دم زند بهر تو روحآشنا بگذار در کشتی نوح

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi