Ganj e Hozour audio Program #550 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۵۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۲۹شراب داد خدا مر مرا تو را سِرکاچو قسمتست چه جنگست مر مرا و تو را؟شراب آن گل است و خمار حصه خارشناسد او همه را و سزا دهد به سزاشکر ز بهر دل تو ترش نخواهد شدکه هست جا و مقام شکر دل حلواتو را چو نوحه گری داد، نوحه‌ای می‌کنمرا چو مطرب خود کرد دردمم سرناشکر شکر چو بخندد به روی من دلداربه روی او نگرم وارهم ز روى و ریااگر بُدست ترش شکری تو از من نیزطمع کن ای ترش ار نه محال را مفزاوگر گریست به عالم گلی که تا من نیزبگریم و بکنم نوحه‌ای چو آن گلهاحقم نداد غمی جز که قافیه طلبیز بهر شعر و از آن هم خلاص داد مرابگیر و پاره کن این شعر را چو شعر کهنکه فارغست معانی ز حرف و باد و هوامولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۱۱که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوشخویشتن را گم مکن یاوه مکوشدانک هر شهوت چو خَمرست و چو بَنگپردهٔ هوشست وعاقل زوست دنگخمر تنها نیست سرمستی هوشهر چه شهوانیست بندد چشم و گوشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۷۴چون خیالی در دلت آمد نشستهر کجا که میگریزی با تو استجز خیالی عارضیی باطلیکو بود چون صبح کاذب آفلیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۰۹بر هر چه همی‌لرزی می‌دان که همان ارزیزین روی دل عاشق از عرش فزون باشدمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۳۲چون که تو یَنْظُر بِنارِالله بُدینیکوی را وا نديدی از بدیمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۳۳اندک اندک آب بر آتش بزنتا شود نار تو نور ای بُوالْحَزَنتو بزن یا رَبَّنا آب طَهورتا شود این نار عالم جمله نورمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۸۰چشم او یَنْظُر بِنورِالله شدهپرده‌های جهل را خارق بُدهمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۲۰۱هست هشیاری، ز یاد ما مَضیماضی و مستقبلت پردهٔ خداآتش اندر زن به هر دو تا به کیپر گره باشی ازین هر دو چو نیتا گره با نی بود همراز نیستهمنشین آن لب و آواز نیستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۶۱در گشاد عقده‌ها گشتی تو پیرعقدهٔ چندی دگر بگشاده گیرعقده‌ای که آن بر گلوی ماست سختکه بدانی که خسی یا نیک‌بخت؟مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۶۰عقده را بگشاده گیر ای مُنتهیعقدهٔ سختست بر کیسهٔ تهی شاه نعمت‌الله ولی، دوبیتی شمارهٔ ۱۰۳ماضی و مستقبلت گر حال شددی و فردا سر به سر پامال شدعمر صد ساله به نزد ما دمی استای که گوئی عمر تو صد سال شدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۰۷هرچه اندیشی پذیرای فناستآنک در اندیشه ناید آن خداستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۱۳هر چه صورت می وسیلت سازدشزان وسیلت بحر، دور اندازدشمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۱۴گر چه دیوار افکند سایهٔ درازباز گردد سوی او آن سایه بازمولوی، مثنوی، دفتر سوم ، بیت ۴۶۶۰سایه هایی که بود جویای نورنیست گردد چون کند نورش ظهورمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۵۹دانه هر میوه آمد در زمینبعد از آن سرها بر آورد از دفینمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۷۱ماهیان را بحر نگذارد برونخاکیان را بحر نگذارد درونمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۶۰خویش را صافی کن از اوصاف خودتا ببینی ذات پاک صاف خودمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۳۹۹گفت حق: «نَی، بَل که لا اَنْساب شدزهد و تقوی فضل را مِحراب شد»مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۷۵۵صبح کاذب را ز صادق وا شناسرنگ می را باز دان از رنگ کاسمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷چونک سرکه سرکگی افزون کندپس شکر را واجب افزونی بودقهر سرکه لطف هم‌چون انگبینکین دو باشد رُکن هر ِاسکَنجبینانگبین گر پای کم آرد ز خَلآید آن ِاسکَنجبین اندر خَلَلمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲فعل توست این غصه‌های دم به دماین بود معنی قَدْ جَفَّ الْقَلَممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۳۲پس قلم بنوشت که هر کار رالایق آن هست تاثیر و جزامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۸۱در جهان هر چیز چیزی جذب کردگرم گرمی را کشید و سرد سردقسم باطل باطلان را می‌کشندباقیان از باقیان هم سرخوشندناریان مر ناریان را جاذب‌اندنوریان مر نوریان را طالب‌اندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۹مادح خورشید مداح خود استکه دو چشمم روشن و نامُرمَد استذَمِّ خورشید جهان ذَمِّ خود استکه دو چشمم کور و تاریک بد استتو ببخشا بر کسی کاندر جهانشد حسود آفتاب کامرانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۴پاک سبحانی که سیبستان کنددر غمام حرفشان پنهان کنندزین غَمام بانگ و حرف و گفت و گویپرده‌ای کز سیب نآید غیر بویباری افزون کش تو این بو را به هوشتا سوی اصلت برد بگرفته گوشبو نگه‌دار و بپرهیز از زُکامتن بپوش از باد و بود سرد عاممولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۷۲۷قافیه‌ اندیشم و دلدار منگویدم مندیش جز دیدار منخوش نشین ای قافیه‌اندیش منقافیهٔ دولت توی در پیش منحرف چه بْوَد؟ تا تو اندیشی از آنحرف چه بْوَد؟ خار دیوار رزانحرف و صوت و گفت را بر هم زنمتا که بی این هر سه با تو دم زنمآن دمی کز آدمش کردم نهانبا تو گویم ای تو اسرار جهان

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi