Ganje Hozour audio Program #584 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۸۴ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۴ تاریخ اجرا: ۳۰ نوامبر ۲۰۱۵ ـ ۱۰ آذر  PDF ،تمامی اشعار این برنامه مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۶۹هست کسی صافی و زیبانظرتا بکند جانب بالا نظر؟هست کسی پاک از این آب و گلتا بکند جانب دریا نظر؟پا بنهد بر کمر کوه قاف(۱)تا بزند بر پر عنقا(۲) نظر؟تا که نظر مست شود ز آفتاب؟تا بشود بی‌سر و بی‌پا نظر؟هست کسی را مدد از نور عشقتا فتدش جمله بدان جا نظر؟آب هم از آب مصفا شودهم ز نظر یابد بینا نظرجمله نظر شو که به درگاه حقراه نیابد مگر الا نظرمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۳۷رو سرافیلی شو اندر امتیازدر دمندهٔ روح و مست و مست‌سازمست را چون دل مزاح(۳) اندیشه شداین ندانم و آن ندانم پیشه شداین ندانم و آن ندانم بهر چیست؟تا بگویی آنکه می‌دانیم کیستنفی بهر ثبت باشد در سخننفی بگذار و ز ثبت آغاز کننیست این و نیست آن هین واگذارآنکه آن هست است آن را پیش آرنفی بگذار و همان هستی پرستاین در آموز ای پدر زان ترک مستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۴۳استدعاء امیر ترک مخمور مطرب را به وقت صبوح(۴) و تفسیر این حدیث کی نَّ ِلِله تَعالی شَراباً اَعَدَّهُ لِاَوْلیائِه اِذا شَرِبُوا سَکِرُوا وَ اِذا سَکِرُوا طابُوا اِلی آخِرِ الْحَدیث(همانا خداوند متعال را شرابی است که برای انسانهای بیدار از خواب فکر، اولیا، فراهم آورده است. هر گاه از آن نوشند، مست شوند و چون مست شوند (نکو حال شوند…تا پایان حدیث می در خم اسرار بدان می‌جوشد تا هر که مجرد است از آن می نوشد قالَ اللهُ تَعالی: اِنَّ الاَبْرارَ یَشْرَبُون این می که تو می خوری حرام استما می نخوریم جز حلالیجهد کن تا ز نیست هست شویوز شراب خدای مست شویاَعْجَمی تُرکی سَحَر آگاه شد(۵)وز خُمار خَمر مُطرب‌ْخواه شدمطرب جان مونس مستان بودنقل و قوت و قُوَّت مست آن بودمطرب ایشان را سوی مستی کشیدباز مستی از دم مطرب چشیدآن شراب حق بدآن مطرب بردوین شراب تن از این مطرب چَرَدهر دو گر یک نام دارد در سخنلیک شَتّان(۶) این حَسَن تا آن حسناشتباهی هست لفظی در بیانلیک خود کو آسمان تا ریسمان؟اشتراک لفظ دایم ره‌زن استاشتراک گَبْر(۷) و مؤمن در تن استجسم ها چون کوزه‌های بسته‌سرتا که در هر کوزه چه بود؟ آن نگرکوزهٔ آن تن پر از آب حیاتکوزهٔ این تن پر از زهر مَمات(۸)گر به مظروفش(۹) نظر داری شهیور به ظرفش بنگری تو گمرهیلفظ را مانندهٔ این جسم دانمعنیش را در درون مانند جاندیدهٔ تن دایما تن‌بین بوددیدهٔ جان جان پر فن‌بین بودپس ز نقش لفظهای مثنویصورتی ضال(۱۰) است و هادی معنویدر نُبی(۱۱) فرمود کین قرآن ز دلهادی بعضی و بعضی را مُضِل(۱۲)الله الله چونکه عارف گفت: مَیپیش عارف کی بود مَعدوم(۱۳) شَیْ؟فهم تو چون بادهٔ شیطان بودکی ترا وهم می رحمان بود؟این دو انبازند مطرب با شراباین بدآن و آن بدین آرد شتابپُرخُماران از دم مطرب چَرَندمُطربانْشان سوی میخانه بَرَندآن سر میدان و این پایان اوستدل شده چون گوی در چوگان اوستدر سر آنچه هست گوش آنجا روددر سر ار صَفراست آن سودا شودبعد از آن این دو به بی هوشی روندوالد و مولود آن‌جا یک شوندچونکه کردند آشتی شادی و دردمطربان را تُرک ما بیدار کردمطرب آغازید بیتی خوابْناککه اَنِلْنِی الْکَاسَ یا مَنْ لا اَراک(ای کسی که تو را نمی بینم،جامی لبریز به من بده.)اَنْتَ وَجهی، لا عَجَب اَن لا اَراهغایةُ القُربِ حِجابُ الْاِشْتِباه(تو حقیقت منی و تعجبی نیست کهاو را نبینم، زیرا غایت قرب، حجاباشتباه و خطای من شده است.)اَنْتَ عَقْلی لا عَجَبْ ِانْ لَمْ اَرَکْمِن وُفورِ الْاِلِتباسِِ الُمْشْتَبَکْ(تو عقل منی، اگر من تو را از کثرتاشتباهاتِ تودرتو و درهم پیچیده،نبینم جای هیچ تعجبی نیست.)جِئْتَ اَقْرَبْ اَنْتَ مِنْ حَبْلِ الْوَریدکَمْ اَقُلْ یا یا نِداءٌ لِلْبَعید(تو از رگ گردنم به من نزدیکتری.تا کی در خطاب به تو بگویم:« یا »چرا که حرف ندای « یا » برایخواندن شخص از مسافتیدور است.)بَلْ اُغالِطْهُم اُنادی فِی القِفارکَیْ اُکَتِّم مَن مَعی مِمَّن اَغار(بلکه مردم نااهل را به اشتباه می اندازمو در بیابان ها(عمداً) تو را صدا می کنمتا آن کسی را که بدو غیرت می ورزم ازنگاه نااهلان پنهان سازم.)(۱) قاف: در افسانه‌ها، کوهی که می‌پنداشتند سیمرغ بر فراز آن آشیانه داشته، سرتاسر جهان، کران‌ تا‌ کران(۲) عنقا: سیمرغ، مرغی افسانه‌ای که مظهر عزلت یا نایابی است.(۳) مزاح: شوخی(۴) صبوح: صبحگاه، شراب بامدادی(۵) آگاه شد: در اینجا یعنی بهوش آمد، از مستی خارج شد.(۶) شَتّان: اسم فعل عربی است به معنی بَعُدَ ( دور است ) و اَفتَرَقَ ( جداست )(۷) گَبْر: کافر(۸) مَمات: مرگ(۹) مظروف: چیزی که در ظرف گذاشته شده، محتوای ظرف(۱۰) ضال: گمراه، در اینجا به معنی گمراه کننده است.(۱۱) نُبی: قرآن کریم(۱۲) مُضِل: گمراه کننده، اسم فاعل از مصدر اِضلال.(۱۳) مَعدوم: نیست‌شده، نیست‌ و ‌نابود، گم‌شده.

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi