Ganje Hozour audio Program #588 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتي شماره ۵۸۸ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۴ تاریخ اجرا: ۲۹ دسامبر ۲۰۱۵ ـ ۸ دی  PDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Qazal) #681, Divan e Shams کسی که غیر این سوداش نبودز ذوق ماش یاد ماش نبودمثال گوی در میدان حیرتدوان باشد، اگر چه پاش نبودوجودی که نرست از سایه خوش(۱)پناه سایه عنقاش(۲) نبودنماید آینه سیمای هر کسازیرا(۳) صورت و سیماش نبودبه روزی صد هزاران عیب و خوبیبگوید آینه، غوغاش نبودندارد آینه با زشت بغضیهوای چهره زیباش نبوددهانی زین شکر مجروح گرددکه دندان‌های شکرخاش(۴) نبودبه پرهای عجب دل برپریدیولیک از دام او پرواش نبودبرو چون مه پی خورشید می‌کاهکه بی‌کاهش جمال افزاش نبودمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi), Book # 1, Line # 2463نه که قلب و قالبم در حکم اوست؟لحظه‌ای مغزم کند یک لحظه پوستسبز گردم چونک گوید: کشت باشزرد گردم چونک گوید: زشت باشلحظه‌ای ماهم کند یک دَم سیاهخود چه باشد غیر این کار اله؟پیش چوگانهای حکم کُنْ فَکانمی‌دویم اندر مکان و لامکان قرآن کریم، سوره يس (٣۶) ، آیه ۸۲Quran, Sooreh Yasin (#36), Line # 82إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُترجمه فارسیFarsi Translationفرمان نافذ خدا چنین است که هرگاه اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: باش، مى‌شود.ترجمه انگلیسیEnglish TranslationVerily, when He intends a thing, His Command is, "be", and it is!مهلت دادن موسی علیه‌السلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۲۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi), Book # 3, Line # 1127پس مجو پیشی ازین سر لنگ باشوقت واگشتن تو پیشآهنگ باشآخِرونَ السّابِقُون(۵)* باش ای ظریف(۶)بر شَجَر سابق بود میوهٔ طریف(۷)ای زیرک و دانا در زمره پسینان پیشتاز قرار بگیر، زیرا میوه تر و تازه درخت مقدم بر درخت است.گرچه میوه آخر آید در وجوداول ست او زانک او مقصود بودچون ملایک گوی: لا عِلْمَ لَنا'**تا بگیرد دست تو عَلَّمْتَنا'مانند فرشتگان بگو: «ما را دانشی نیست» تا«جز آنکه به ما آموختی» دست تو را بگیرد.گر درین مکتب ندانی تو هِجا(۸)همچو احمد پری از نور حِجی'(۹)گر نباشی نامدار اندر بلادکم نه‌ای الله اَعْلَم بِالْعِباداگر در شهر به علم ظاهر نامدار و مشهور نشوی خداوند به حال بندگانش داناتر است.اندر آن ویران که آن معروف نیستاز برای حفظ گنجینهٔ زری ستموضع معروف کی بنهند گنج؟زین قِبَل آمد فرج در زیر رنجخاطر آرد بس شکال(۱۰) اینجا ولیکبِسْکُلد اشکال(۱۱) را اُستور(۱۲) نیکهست عشقش آتشی اشکال‌سوزهر خیالی را بروبد نور روزهم از آن سو جو جواب ای مرتضىکین سؤال آمد از آن سو مر تراگوشهٔ بی گوشهٔ دل، شه‌ رهی ستتاب لا شرقی و لا غرب از مهی ستتو ازین سو و از آن سو چون گداای کُه معنی چه می‌جویی صَدا؟هم از آن سو جو که وقت درد تومی‌شوی در ذکر یا ربی دو تُو(۱۳)وقت درد و مرگ از آنسو می‌نمی(۱۴)چونکه دردت رفت، چونی اَعْجَمی؟(۱۵)وقت محنت(۱۶) گشته‌ای الله گوچونکه محنت رفت، گویی: راه کو؟این از آن آمد که حق را بی گمانهر که بشناسد، بود دایم بر آنوانکه در عقل و گمان هستش حجابگاه پوشیدست و گه بدریده جَیب(۱۷)عقل جزوی گاه چیره، گَه نگونعقل کلی، ايمن از رَیْبُ الَمنون(۱۸)عقل بفروش و هنر حیرت بخررو به خواری نه بخارا ای پسرما چه خود را در سخن آغشته‌ایم؟کز حکایت ما حکایت گشته‌ایممن عدم و افسانه گردم(۱۹) در حَنین(۲۰)تا تقلب یابم اندر ساجدین***این حکایت نیست پیش مردِکار(۲۱)وصف حالست و حضور یار غارآن اساطیر اولین که گفت عاق(۲۲)حرف قرآن را بد آثار نفاقلامکانی که درو نور خداستماضی و مستقبل و حال از کجاست؟ماضی و مستقبلش نسبت به توستهر دو یک چیزند پنداری که دو ستیک تنی او را پدر ما را پسربام زیر زید و بر عَمرو آن زبرنسبت زیر و زبر شد زان دو کسسقف سوی خویش یک چیز است بسنیست مثل آن مثال ست این سخنقاصر(۲۳) از معنی نو حرف کهنچون لب جو نیست مَشکا لب ببندبی لب و ساحل بُدست این بحر قندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۵۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi), Book # 3, Line # 1358هر زمانم غرقه می‌کن، من خوشمحکم تو جان است، چون جان می‌کَشَمننگرم کس را و گر هم بنگرماو بهانه باشد و تو منظرم(۲۴)عاشق صنع توم در شکر و صبر(۲۵)عاشق مصنوع کی باشم چو گبر(۲۶)؟عاشق صنع(۲۷) خدا با فر بودعاشق مصنوع(۲۸) او کافر بود* حدیثنحن الآخِرونَ السّابِقُونَ يَومَ القیامةِ...ما پسینیان در دنیا هستیم و پیشینیان در آخرت... ** قرآن کریم، سوره بقره (۲) ، آیه ۳۲Quran, Sooreh Baghareh ( #2), Line # 32قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَاعَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (٣٢)ترجمه فارسیFarsi Translationفرشتگان گفتند: پاكى تو راست خداوندا، ما را دانشى جز آنچه به ما آموخته‌اى نيست، که تويى داناى حكيم.ترجمه انگلیسیEnglish TranslationThey said: "Glory to Thee, of knowledge We have none, save what Thou Hast taught us:In truth it is Thou Who art perfect in knowledge and wisdom." *** قرآن کریم، سوره شعراء (۲۶) ، آیه ۹-۲۱۷Quran, Sooreh Shoaraa (# 26), Line # 217-9وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (٢١٧)الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ (٢١٨)وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ (٢١٩)ترجمه فارسیFarsi Translationو بر خداوند عزيز بخشاینده توكل كن.همانكه ببیندت آنگاه که به نماز برمی خیزی،و تصرفت را در میان پرستشگران.ترجمه انگلیسیEnglish TranslationAnd put thy trust on the Exalted in Might, the Merciful,. (217)Who seeth thee standing forth (in prayer), (218)And thy movements among those who prostrate themselves, (219)مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Qazal ) # 2029, Divan e Shamsای عاشق جریده بر عاشقان گزیدهبگذر ز آفریده بنگر در آفریدنمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi), Book # 3, Line # 1362دی سؤالی کرد سائل(۲۹) مر مرازانکه عاشق بود او بر ماجراگفت: نکتهٔ اَلرّضا بِالْکُفر کُفْر****این پیمبر گفت و گفت اوست مُهر(۳۰)باز فرمود او که اندر هر قضامر مسلمان را رضا باید رضانه قضای حق بود کفر و نفاق؟گر بدین راضی شوم باشد شِقاق(۳۱)ور نیم راضی بود آن هم زیانپس چه چاره باشدم اندر میان؟گفتمش: این کفر مَقضی(۳۲) نه قضاست(۳۳)هست آثار قضا این کفر راستپس قضا را خواجه از مقضی بدانتا شکالت دفع گردد در زمانراضیم در کفر زان رو که قضاستنه ازین رو که نزاع و خُبثِ(۳۴) ماستکفر از روی قضا هم کفر نیستحق را کافر مخوان اینجا مَایستکفر جهل ست و قضای کفر علمهر دو کی یک باشد آخر حِلم خِلم(۳۵)؟زشتی خط زشتی نقاش نیستبلکه از وی زشت را بنمودنی استقوت نقاش باشد آنکه اوهم تواند زشت کردن هم نکوگر گشایم بحث این را من به سازتا سؤال و تا جواب آید درازذوق نکتهٔ عشق از من می‌رودنقش خدمت نقش دیگر می‌شود**** حدیث نبویراضی شدن به کفر پس از درآمدن به اسلام جایز نیست.هر که به قضای من رضا ندهد وبر بلای من نشکیبد باید خدایی جز من بجوید.(۱) خوش: خودش، خویش(۲) عنقا: سیمرغ(۳) ازیرا: زیرا، برای اینکه(۴) شکرخا: شکر خاینده، شکر جونده(۵) آخِرونَ السّابِقُون: پسینان پیشتاز(۶) ظریف: زیرک و دانا، لطیف و خوش نما، نجیب(۷) طریف: تر و تازه(۸) هِجا: هجی کردن(۹) حِجی: عقل، جمع آن اَحجاء(۱۰) شِکال: مخفف اِشکال عربی به معنی دشواری(۱۱)‌ اِشکال: از کلمه عربی شِکال به معنی پای بند ستور(۱۲) اُستور: ستور، اسب(۱۳) دو تُو: خمیده، دولا(۱۴) می‌نمی: از نمیدن به معنی میل کردن، توجه نمودن(۱۵) اَعْجَمی: بی تدبیر و بیچاره(۱۶)‌ محنت: رنج، بلا(۱۷) جَیب: گریبان، یقه(۱۸) رَیْبُ الَمنون: حوادث ناگوار(۱۹) افسانه گشتن: مشهور شدن، آوازه پیدا کردن(۲۰) حَنین: ناله و زاری و شیون(۲۱) مردِکار: مرد لایق و برجسته الهی(۲۲) عاق: نافرمان، سرکش(۲۳) قاصر: عاجز(۲۴) منظر: جای نگریستن و نظر انداختن(۲۵) شکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست(۲۶) گبر: کافر(۲۷) صنع: آفرینش(۲۸) مصنوع: آفریده، مخلوق(۲۹) سائل: سؤال کننده(۳۰) مُهر: نگین و خاتم، در اینجا به معنی مسلّم و صحیح است.(۳۱) شِقاق: مخالفت با خدا(۳۲) مقضی: رویداد حاصل از اجرای قضا در این لحظه، رویداد این لحظه(۳۳)‌ قضا: فرمان الهی در این لحظه، ( قدر: اجرای فرمان الهی )(۳۴) خُبث: خباثت، پلیدی(۳۵) خِلم: خشم و غضب

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi