Ganje Hozour audio Program #592 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۹۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۴ تاریخ اجرا: ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶ ـ ۶ بهمن  PDF ،تمامی اشعار این برنامه All Peoms, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۴۱ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Qazal) # 2641, Divan e Shamsگیرم که نبینی رخ آن دختر چینیاز جنبش او جنبش این پرده نبینی؟!از تابش آن مه که در افلاک نهان استصد ماه بدیدی تو در اجزای زمینیای برگ پریشان شده در باد مخالفگر باد نبینی تو نبینی که چنینی؟!گر باد ز اندیشه نجنبد تو نجنبیو آن باد اگر هیچ نشیند تو نشینیعرش و فلک و روح در این گردش احوالاشتر به قطارند و تو آن بازپسینیمی‌جنب تو بر خویش و همی‌خور تو از این خونکاندر شکم چرخ یکی طفل جنینیدر چرخ دلت ناگه یک درد درآیدسر برزنی از چرخ، بدانی که نه اینیماه نهمت چهره شمس الحق تبریزای آنک امان دو جهان را تو امینیتا ماه نهم صبر کن ای دل تو در این خونآن مه تویی ای شاه که شمس الحق و دینیمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۴ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #2, Line # 34آن درختی کو شود با یار جفتاز هوای خوش ز سر تا پا شکفتدر خزان چون دید او یار خلافدر کشید او رو و سر زیر لحافگفت: یار بد بلا آشفتن استچونکه او آمد طریقم خفتن استپس بخسپم باشم از اصحاب کهفبه ز دقیانوس آن محبوس لَهف(۱)یَقظَه‌شان(۲) مصروف دقیانوس بودخوابشان سرمایهٔ ناموس بودمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۵۸۳ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #1, Line # 3583ور تو ريو(۳)خويشتن را منكرىاز ترازو و آینه کی جان بریمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۰۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #4, Line # 1900از ترازو کم کنی من کم کنمتا تو با من روشنی من روشنممولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۵ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #4, Line # 625پیش عطاری یکی گِل‌خوار(۴) رفتتا خَرَد اَبلوج(۵) قند خاص زَفتمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۷ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #4, Line # 627گفت: گل سنگ ترازوی من استگر ترا میل شکر بخریدن استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۹ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #4, Line # 629گفت با خود: پیش آن که گِل‌خورستسنگ چه بود؟ گِل نکوتر از زر استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۳۳ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #4, Line # 633 گر نداری سنگ و سنگت از گل استاین به و به گل مرا میوهٔ دل استاندر آن کفهٔ ترازو ز اعتداد(۶)او به جای سنگ آن گِل را نهادپس برای کفهٔ دیگر به دستهم به قدر آن شکر را می‌شکستچون نبودش تیشه‌ای او دیر ماند(۷)مشتری را منتظر آنجا نشاندرویش آن سو بود گل‌خور ناشِکِفت(۸)گل ازو پوشیده دزدیدن گرفتترس ترسان که نباید ناگهانچشم او بر من فتد از امتحاندید عطار آن و خود مشغول کردکه فزون‌تر دزد هین ای روی‌زردگر بدزدی وز گل من می‌بریرو که هم از پهلوی خود می‌خوریتو همی ترسی ز من لیک از خریمن همی‌ترسم که تو کمتر خوریگرچه مشغولم چنان احمق نی امکه شکر افزون کشی تو از نی امچون ببینی مر شکر را ز آزمودپس بدانی احمق و غافل کی بودمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۵۰ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #4, Line # 650کین زمان هستید خود مَملوک(۹) مُلکمالک ملک آنک بجهید او ز هُلک(۱۰)بازگونه(۱۱) ای اسیر این جهاننام خود کردی امیر این جهانای تو بندهٔ این جهان محبوس جانچند گویی خویش را خواجهٔ جهان؟مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۴۴۱ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #2, Line # 2441گِل مَخور گِل را مَخر گِل را مجوزانک گل خوارست دایم زردرودل بخور تا دایما باشی جواناز تجلی چهره‌ات چون ارغوانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۹۶۷ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi) , Book #2, Line # 967از مهندس آن عَرَض(۱۲) و اندیشه‌هاآلت آورد و ستون از بیشه‌هاچیست اصل و مایهٔ هر پیشه‌ایجز خیال و جز عَرَض و اندیشه‌ایجمله اجزای جهان را بی غَرَضدر نگر حاصل نشد جز از عَرَضاولِ فکر آخر آمد در عملبُنْیَتِ(۱۳) عالَم چنان دان در ازلمیوه‌ها در فکر دل اول بوددر عمل ظاهر به آخر می‌شودچون عمل کردی شَجَر(۱۴) بنشاندیاندر آخر حرف اول خواندیگرچه شاخ و برگ و بیخش اولستآن همه از بهر میوه مُرسَلست(۱۵)پس سِری که مغز آن افلاک بوداندر آخر خواجهٔ لَوْلاک(۱۶) بودنقل اعراض است این بحث و مقالنقل اعراض است این شیر و شَگال(۱۷)جمله عالَم خود عَرَض بودند تااندرین معنی بیامد هَلْ اَتی*آن عَرَضها از چه زاید؟ از صُوَر(۱۸)وین صُوَر هم از چه زاید؟ از فِکَراین جهان یک فِکرَتست از عقل کُلّعقل چون شاهست و صورتها رُسُل(۱۹)* قرآن کریم، سوره انسان (۷۶) ، آیه ۱-۵Quran, Sooreh Ensan (#76), Line 1-5هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا (١)إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا (٢)إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (٣)إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا (۴)إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا (۵)ترجمه فارسی Farsi Translationمگر نه این است که بر آدمی روزگاری گذشت که او چیز قابل ذکری نبود؟ (۱)البته ما آدمی را از نطفه ای آمیخته آفریدیم و او را می آزماییم و به همین سبب او را شنوا و بینا گردانیده ایم. (۲)ما راه را به او نشان دادیم خواه سپاسگذار باشد یا بس ناسپاسی کند. (۳)البته ما برای کافران زنجیرها و بندها و شعله هایی فروزان فراهم آورده ایم. (۴)بی گمان نیکان از جامی نوشند که با عطری خوش آمیخته است. (۵)ترجمه انگلیسیEnglish TranslationHas there not been over Man a long period of Time,when he was nothing - (not even) mentioned? (1)Verily We created Man from a drop of mingled sperm,in order to try him: So We gave him (the gifts), of Hearing and Sight. (2)We showed him the Way: whether he be grateful or ungrateful (rests on his will). (3)For the Rejecters we have prepared chains, yokes, and a blazing Fire. (4)As to the Righteous, they shall drink of a Cup (of Wine)mixed with Kafur. (5)فردوسی، شاهنامه، آغاز کتابگفتار اندر آفرینش عالمFerdowsi Poems, Shahnameh, First Partخور و خواب و آرام جوید همیوزان زندگی کام جوید همینه گویا زبان و نه جویا خردز خاک و ز خاشاک تن پروردنداند بد و نیک فرجام کارنخواهد ازو بندگی کردگارفردوسی، شاهنامه، آغاز کتابگفتار اندر آفرینش مردمFerdowsi Poems, Shahnameh, First Partچو زین بگذری مردم آمد پدیدشد این بندها را سراسر کلیدسرش راست بر شد چو سرو بلندبه گفتار خوب و خرد کاربندپذیرندهٔ هوش و رای و خردمر او را دد و دام فرمان بردز راه خرد بنگری اندکیکه مردم به معنی چه باشد یکیمگر مردمی خیره خوانی همیجز این را نشانی ندانی همیترا از دو گیتی برآورده‌اندبه چندین میانجی بپرورده‌اندنخستین فطرت پسین شمارتویی خویشتن را به بازی مدارشنیدم ز دانا دگرگونه زینچه دانیم راز جهان آفریننگه کن سرانجام خود را ببینچو کاری بیابی ازین به گزینبه رنج اندرست ای خردمند گنجنیابد کسی گنج نابرده رنجبه رنج اندر آری تنت را رواستکه خود رنج بردن به دانش سزاستچو خواهی که یابی ز هر بد رهاسر اندر نیاری به دام بلانگه کن بدین گنبد تیزگردکه درمان ازویست و زویست دردنه گشت زمانه بفرسایدشنه آن رنج و تیمار بگزایدش(۲۰)نه از جنبش آرام گیرد همینه چون ما تباهی پذیرد همیازو دان فزونی ازو هم شماربد و نیک نزدیک او آشکار قرآن کریم، سوره روم (۳۰) ، آیه ۳۰ Quran, Sooreh Room ( #30), Line # 30فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَلِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (٣٠)ترجمه فارسی (۱)Farsi Translation-1پس چهره‌ی (انسانی) خود را به حالِ رویگردانی از هر باطلی برای دین به پادار؛ فطرت و سرشت خداساخته(ای) را که مردم را بر پایه‌ی آن (استوار) ساخت. هرگز تبدیلی برای (این) آفریده‌ی (ویژه‌ی) خدا نیست. این (همان) دین پرارزشِ استوارِ پای‌برجاست ولی بیشتر مردمان نمی‌دانند.ترجمه فارسی (۲)Farsi Translation-2پس حق گرایانه روی خود را به سوی آیین توحید فرا دار، این همان فطرتی است که خداوند مردم را بر آن سرشته است. در آفرینش خدا هیچ دگرگونی راه ندارد، این است آیین راست و استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند.ترجمه انگلیسیEnglish TranslationSo set thou thy face steadily and truly to the Faith: (establish) Allah's handiwork according to the pattern on which He has made mankind: no change (let there be) in the work (wrought) by Allah: that is the standard Religion: but most among mankind understand not.(۱) لَهف:‌ دریغ، اندوهگین شدن، حسرت خوردن(۲) یَقظَه:‌ بیداری(۳) ريو: مکر، حیله(۴) گِل‌خوار: کسی که دچار بیماری گِل خواری است، در اینجا منظور کسی است که گرایش به گرفتن انرژی و خوشی و برکات زندگی و… از متعلقات دنیوی (جهان بیرون) دارد.(۵) اَبلوج: قند سفید، شکر(۶) اِعتِداد: به شمار آوردن، به حساب آوردن(۷) دیر ماند: درنگ کرد(۸) ناشِکِفت: بی صبرانه، از مصدر شِکیفتن به معنی شکیبیدن و صبر کردن.(۹) مَملوک: بنده(۱۰) هُلک: مردن و نیست شدن(۱۱) بازگونه: واژگونه(۱۲) عَرَض: چیزی که دوام و بقا نداشته باشد، آنچه قائم به غیر باشد (مقابل جوهر).(۱۳) بُنْیَتِ: اساس، بنیاد(۱۴) شَجَر: درخت(۱۵) مُرسَل: فرستاده شده(۱۶) لَوْلاک: اگر هوشیاری ایزدی آگاه شده از خود(یا بیدار شده از خواب ذهن و ماده) نبود، جهان را نمی آفریدم. اگر ای انسان زنده به هوشیاری حضور، به خاطر تو نبود، جهان را نمی آفریدم.(۱۷) شَگال: شغال(۱۸) صُوَر: صورتها، جمع صورت(۱۹) رُسُل: فرستادگان، جمع رسول(۲۰) بگزایدش: او را بگزد

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi