Ganje Hozour audio Program #593 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۵۹۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۴ تاریخ اجرا: ۱ فوریه ۲۰۱۶ ـ ۱۳ بهمن  PDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۷۳ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Qazal) # 1673, Divan e Shamsامشب ای دلدار، مهمان توییمشب چه باشد؟! روز و شب آن توییمهر کجا باشیم و هر جا که رویمحاضران کاسه و خوان توییمنقش‌های صنعت دست توییمپروریده نعمت و نان توییمچون کبوتر زاده برج توییمدر سفر طواف ایوان توییمحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلَّوْا شَطْرَه *با زُجاجه(۱) دل، پری خوان توییمهر زمان نقشی کنی در مغز ماما صحیفه(۲) خط و عُنوان توییمهمچو موسی کم خوریم از دایه شیرزانک مست شیر و پستان توییمایمنیم از دزد و مکر راه زنزانک چون زر در حُرُمدان(۳) توییمزان چنین مست است و دلخوش جان ماکه سبکسار و گران جان توییمگوی زرین فلک رقصان ماستچون نباشد؟! چون که چوگان توییمخواه چوگان ساز ما را خواه گویدولت این بس که به میدان توییمخواه ما را مار کن، خواهی عصامعجز موسی و برهان توییمگر عصا سازی بیفشانیم برگوقت خشم و جنگ ثُعبان(۴) توییمعشق ما را پشت داری می کندزانک خندان روی بستان توییمسایه ساز ماست نور سایه سوززانک همچون مه به میزان توییمهم تو بگشا این دهان را، هم تو بندبند آن توست و انبان توییم*  قرآن کریم، سوره بقره (۲) ، آیه ۱۵۰ Quran, Sooreh Baghareh (# 2), Line # 150وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.ترجمه فارسی Farsi Translation[و باز تاکید می کنیم که] از هر جا که بیرون آمدی روی به مسجد الحرام کن و هر کجا بودید روی به سوی آن کنید تا مبادا مردم دستاویزی علیه شما به دست گیرند.مگر ستمکاران ایشان. بنابراین از آنان نهراسید و فقط از من بترسیدو تا نعمتم را بر شما تمام کنم و باشد که هدایت شوید.ترجمه انگلیسیEnglish TranslationSo from whencesoever Thou startest forth, turn Thy face in the direction of the sacred Mosque; and wheresoever ye are, Turn your face thither: that there be no ground of dispute against you among the people, except those of them that are bent on wickedness; so fear them not, but fear Me; and that I may complete My favours on you, and ye May (consent to) be guided;مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۹۲ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Mathnavi), Book # 5, Line # 692ماه ما را در کنار عِز(۵) نشانددشمن ما را عدوی خویش خواندتاب ابر و آب او خود زین مه استهر که مه خواند ابر را بس گمره استنور مه بر ابر چون مُنزَل(۶) شده ستروی تاریکش ز مه مُبدَل(۷) شده ستگرچه همرنگ مه است و دولتی ستاندر ابر آن نور مه عاریتی ستدر قیامت شمس و مه معزول شدچشم در اصل ضیا مشغول شدتا بداند مِلک(۸) را از مُستعار(۹)وین رِباط(۱۰) فانی از دارُالقَرار(۱۱)دایه عاریه(۱۲) بد روزی سه چارمادرا ما را تو گیر اندر کنارپر من ابرست و پرده‌ست و کثیفز انعکاس لطف حق شد او لطیفبر کنم پر را و حسنش را ز راهتا ببینم حسن مه را هم ز ماهمن نخواهم دایه مادر خوشتر استموسی‌ام من دایهٔ من مادر استمن نخواهم لطف مه از واسطهکه هلاک قوم شد این رابطهیا مگر ابری شود فانی راهتا نگردد او حجاب روی ماهصورتش بنماید او در وصف لاهم‌چو جسم انبیا و اولیاآنچنان ابری نباشد پرده‌بندپرده‌در باشد به معنی سودمندآنچنانک اندر صباح روشنیقطره می‌بارید و بالا ابر نیمعجزهٔ پیغمبری بود آن سِقا(۱۳)گشته ابر از محو هم‌رنگ سما(۱۴)بود ابر و رفته از وی خوی ابراین چنین گردد تن عاشق به صبرتن بود اما تنی گم گشته زوگشته مبدل رفته از وی رنگ و بوپر پی غیرست و سر از بهر منخانهٔ سمع و بَصَر اُستون(۱۵) تنجان فدا کردن برای صید غیرکفر مطلق دان و نومیدی ز خیرهین مشو چون قند پیش طوطیانبلک زهری شو شو آمن از زیانیا برای شادباشی(۱۶) در خطابخویش چون مردار کن پیش کِلاب(۱۷)پس خضر کشتی برای این شکستتا که آن کشتی ز غاصِب(۱۸) باز رستفقر، فَخْری(۱۹) بهر آن آمد سَنی(۲۰)تا ز طَمّاعان(۲۱) گُریزم در غنیگنجها را در خرابی زان نهندتا ز حرص اهل عُمران(۲۲) وا رهندپر نتانی کند رو خلوت گزینتا نگردی جمله خرج آن و اینزآنک تو هم لقمه‌ای هم لقمه‌خوارآکِل(۲۳) و ماکولی(۲۴) ای جان هوش‌دارمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۰۹ Rumi (Molana Jalaleddin) Poems (Qazal) # 409, Divan e Shamsتا نلغزی که ز خون راه پس و پیش‌ترستآدمی دزد ز زردزد کنون بیشترستخود خود را تو چنین کاسد(۲۵) و بی‌خصم مدانکه جهان طالب زر و خود تو کان زرست(۱) زُجاجه: شیشه(۲) صحیفه: نامه(۳) حُرُمدان: کیسه‌ای چرمی که در آن زر و سیم ریخته و به‌کمر می‌بستند، چنته، همیان(۴) ثُعبان:‌ اژدها، مار بزرگ(۵) عِز:‌ عزّت و ارجمندی(۶) مُنزَل: فرود آمده، نزول کرده(۷) مُبدَل: دگوگون گشته، تبدیل شده(۸) مِلک: مالک شدن، مالکیت(۹) مُستعار:‌ عاریتی، در اینجا به معنی اعتباری مقابل حقیقی است.(۱۰) رِباط:‌ کاروانسرای میان راه(۱۱) دارُالقَرار: سرای ماندن(۱۲) عاریه: مصنوعی(۱۳) سِقا: مخفف سِقاء به معنی مَشک آب(۱۴) سما: مخفف سَماء به معنی آسمان(۱۵) اُستون: ستون، عمود(۱۶) شادباش: کلمه تحسین به جای تبریک و تهنیت. امر به شاد بودن یعنی خوش باش، آفرین(۱۷) کِلاب: سگان، جمع کَلب(۱۸) غاصِب: غصب کننده، ستمگر(۱۹) فَخْری: افتخار من. فَخْر+ ی، ضمیر متکلّم وحده(۲۰) سَنی: عالی مرتبه، والا، رفیع(۲۱) طَمّاع: بسیار آزمند. صیغه مبالغه(۲۲) اهل عُمران: مردم دنیا پرست(۲۳) آکِل: خورنده ( اسم فاعل )(۲۴) ماکول: خورده شده ( اسم مفعول )(۲۵) کاسد: بی ارزش، بی رونق

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi