Ganje Hozour audio Program #661 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۶۶۱ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۶ تاریخ اجرا: ۲۹ می ۲۰۱۷ ـ ۹ خرداد PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۹۰۲ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2902, Divan e Shamsای درآورده جهانی را ز پایبانگِ نای و بانگِ نای و بانگِ نایچیست نی، آن یارِ شیرین بوسه را؟بوسه جای و بوسه جای و بوسه جایآن نیِ بی‌دست و پا بِستَد ز خلقدست و پای و دست و پای و دست و پاینی بهانه‌ست این، نه بر پایِ نی استنیست الا بانگِ پرِّ آن هُمایخود خدای است این همه روپوش چیست؟می‌کشد اهل خدا را تا خدایما گدایانیم و اَللهُ الْغَنی*(١)از غنی دان آنچه بینی بر گدایما همه تاریکی و اَللهُ نُور**(٢)ز آفتاب آمد شعاع این سرایدر سرا چون سایه آمیز(٣) است نورنور خواهی زین سرا، بر بام آیدلخوشی گاهی، و گاهی تنگ دلدل نخواهی تنگ، رو زین تنگنایمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1بشنو این نی چون حکایت می‌کنداز جداییها شکایت می‌کندکز نیستان تا مرا ببریده‌انددر نفیرم مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراقتا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویشباز جوید روزگار وصل خویشحافظ، دیوان غزلیاّت، غزل شماره ۱۲۳Hafez Poem(Qazal)# 123, Divan e Qazaliatمحترم دار دلم کاین مگس قندپرستتا هواخواه تو شد فَرِّ هُمایی داردحافظ، دیوان غزلیاّت، غزل شماره ۱۶۰Hafez Poem(Qazal)# 160, Divan e Qazaliatهمای گو مفکن سایه شرف هرگزدر آن دیار که طوطی کم از زَغَن(۴) باشدحافظ، دیوان غزلیاّت، غزل شماره ۴۴۰Hafez Poem(Qazal)# 440, Divan e Qazaliatهمایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کیدریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندیحافظ، دیوان غزلیاّت، غزل شماره ۶۸Hafez Poem(Qazal)# 68, Divan e Qazaliatماهم این هفته نهان گشت و به چشمم سالیستحال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست مردم دیده ز لطف رخ او در رخ اوعکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرشگر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قَتّالیست(۵) ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهروه که در کار غریبان عجبت اِهمالیست(۶)بعد از اینم نبود شایبه(۷) در جوهر فردکه دهان تو در این نکته خوش استدلالیست مژده دادند که بر ما گذری خواهی کردنیت خیر مگردان که مبارک فالیست کوه اندوه فراقت به چه حیلت بکشدحافظ خسته که از ناله تنش چون نالیستمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3611که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش(۸)خویشتن را گم مکن، یاوه مکوش دانکه هر شهوت چو خَمرست و چو بَنگپردهٔ هوشست وعاقل زوست دَنگ(۹)خمر، تنها نیست سرمستیِّ هوشهر چه شهوانیست بندد چشم و گوش آن بلیس از خَمر خوردن دور بودمست بود او از تکبر وز جُحودمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۵۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3457اسم خواندی، رو مُسَمّی را بجومه به بالا دان، نه اندر آبِ جو گر ز نام و حرف خواهی بگذریپاک کن خود را ز خود، هین یکسری همچو آهن ز آهنی، بی رنگ شودر ریاضت، آینه بی زنگ شو خویش را صافی کن از اوصاف خودتا ببینی ذات پاک صاف خودمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۷۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1756من نکردم امر تا سودی کنمبلکه تا بر بندگان جودی کنم هِندوان را اصطلاح هِند مدحسِندیان را اصطلاح سِند مدح من نگردم پاک از تسبیحشانپاک هم ایشان شوند و دُرفِشان ما زبان را ننگریم و قال راما روان را بنگریم و حال را ناظر قلبیم، اگر خاشِع بودگرچه گفتِ لفظ، ناخاضِع رود زانکه دل جوهر بود، گفتن عَرَضپس طُفیل آمد عرض، جوهر غَرَض چند ازین الفاظ و اِضْمار(۱۰) و مَجاز؟سوز خواهم، سوز با آن سوز ساز آتشی از عشق در جان بر فروزسر بسر فکر و عبارت را بسوز موسیا آداب‌دانان دیگرندسوخته جان و روانان دیگرند عاشقان را هر نفس سوزیدنیستبر ده ویران، خَراج(۱۱) و عُشر(۱۲) نیست گر خطا گوید ورا، خاطی مگوگر بود پر خون شهید، او را مشو خون، شهیدان را ز آب اولیترستاین خطا از صد صواب اولیترست در درون کعبه رسم قبله نیستچه غم ار غواص را پاچیله(۱۳) نیست؟تو ز سرمستان قَلاووزی(۱۴) مجوجامه‌چاکان را چه فرمایی رفو؟ملت عشق از همه دینها جداستعاشقان را ملت و مذهب خداست لعل را گر مُهر نبود، باک نیستعشق در دریای غم، غمناک نیست * قرآن کریم،  سوره محمد(۴۷)، آیه ۳۸Quran, Sooreh Mohammad(#47), Ayeh #38هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ ۖ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ ۚ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْآگاه باشید! شما همان مردمی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می شوید، پس برخی از شما بخل می ورزند، و هر که بخل پیشه کند، فقط نسبت به خود بخیل است، و خدا بی نیاز است، و شمایید که نیازمند هستید؛ و اگر روی بگردانید به جای شما گروه دیگری را می آورد که مانند شما نخواهند بود** قرآن کریم، سوره نور(۲۴)، آیه ۳۵Quran, Sooreh An-Noor/The Light (#24), Ayeh #35اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌخدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، از درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، روغن آن نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند  و خدا به همه چیز داناست(١) اَللهُ الْغَنی: خداوند بی نیاز است(٢) اَللهُ نُور: خدا نور است(٣) سایه آمیز: آمیخته به سایه، مجازاً غیر خالص(۴) زَغَن: پرنده‌ای شبیه کلاغ و کمی کوچک‌تر از آن که جانوران کوچک را شکار می‌کند(۵) قَتّال: بسیار‌کشنده(۶) اِهمال: واگذاشتن، سستی و تنبلی و سهل‌انگاری کردن در کاری(۷) شایبه: عیب، آلودگی، شک، گمان(۸) هوش‌پوش: پوشاننده هوش(۹) دَنگ: احمق، بی هوش(۱۰) اِضْمار:‌ نهان داشتن، پر رمز و راز(۱۱) خَراج: مالیات(۱۲)‌ عُشر: ده یکِ اموال که می ستانند(۱۳) پاچیله:‌ کفش و پا افزار(۱۴) قَلاووزی: رهبری

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi