Ganje Hozour audio Program #692 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۶۹۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۶ تاریخ اجرا: ۱ ژانویه ۲۰۱۸ ـ ۱۲ دیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۹۸ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 198, Divan e Shamsای صوفیانِ عشق بدرّید خرقه‌هاصد جامه ضرب کرد(۱) گل از لذتِ صباکز یار دور ماند و گرفتارِ خار شدزین هر دو درد رَست گل از امرِ اِئتِیا*۱از غیب رو نمود صَلایی زد و برفتکاین راه کوته است، گرت نیست پا روا(۲)من هم خموش کردم و رفتم عَقیبِ(۳) گلاز من سلام و خدمت(۴) ریحان و لاله رادل از سخن پُر آمد و امکانِ گفت نیستای جانِ صوفیان بگشا لب به ماجرازان حال‌ها بگو که هنوز آن نیامده‌ستچون خوی صوفیان نبُوَد ذکرِ مامَضی(۵)چون کیسه جمع نَبْوَد، باشد دریده درزپس سیم جمع چون شود از وی؟ یکی بیا*۱ قرآن کریم، سوره فصلت(۴۱)، آیه ۱۱Quran, Sooreh Fosselat(#41), Line #11ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَچون خداوند به آسمان پرداخت و آن دودی بود. به آسمان و زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردار آمدیم.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۱۶۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3160عار نَبْوَد شیر را از سِلسِلهنیست ما را از قضایِ حق گِله مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۹۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1194چون قضا آید، نبینی غیر پوستدشمنان را باز نشناسی ز دوست چون چنین شد اِبتِهال(۶) آغاز کنناله و تسبیح و روزه ساز کن ناله می‌کن کای تو عَلّامُ الْغُیوب(۷)زیر سنگ مکر بد(۸) ما را مکوبگر سگی کردیم(۹) ای شیرآفرینشیر را مگمار بر ما زین کَمین(۱۰)آبِ خوش را صورتِ آتش مدهاندر آتش، صورت آبی مَنِه   مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۳۰۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3305نازنینی تو، ولی در حدِّ خویشاَلله اَلله پا مَنِه از حدّ، بیشگر زنی بر نازنین‌تر از خودتدر تگِ هفتم زمین، زیر آردتمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۳۰۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3309جمله حیوان را پیِ انسان بِکُشجمله انسان را بِکُش از بهر هُشهُش چه باشد عقل کُلِّ هوشمندهوش جُزوی، هُش بُوَد اما نَژَند(۱۱)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2466پیش چوگانهای حکم کُن فَکان*۲می‌دویم اندر مکان و لامکان*۲ قرآن کریم، سوره يس (٣۶) ، آیه ۸۲Quran, Sooreh Yassin(#36), Line #82إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُچون بخواهد چیزی را بیافریند، فرمانش این است که می گوید: باش، پس مى‌شود.مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 383دم به دم چون تو مراقب می‌شویداد می‌بینی و داور ای غَوی(۱۲)ور ببندی چشمِ خود را ز احتِجاب(۱۳)کارِ خود را کی گذارد آفتاب؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۷۴۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1747پاره کردهٔ وسوسه باشی دلاگر طرب را باز دانی از بلاگر مرادت را مَذاقِ(۱۴) شِکَّرستبی‌مرادی نه مرادِ دلبرست؟هر ستاره‌ش خونبهای صد هِلالخونِ عالَم ریختن، او را حلالما بها و خونبها را یافتیمجانبِ جان باختن بشتافتیمای حیاتِ عاشقان در مردگیدل نیابی جز که در دل‌بُردگیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1620گر ببینی میلِ خود سوی سَماپَرِّ دولت برگُشا همچون هُما(۱۵)ور ببینی میلِ خود سوی زمیننوحه می‌کن، هیچ منشین از حَنین(۱۶)عاقلان، خود نوحه‌ها پیشین کنندجاهلان، آخِر به سر بر می‌زنندز ابتدای کار، آخِر را ببینتا نباشی تو پشیمان یَومِ دین(۱۷)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3002ای برادر، صبر کن بر دردِ نیشتا رهی از نیشِ نفسِ گبرِ خویشمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3008چیست تعظیمِ خدا؟ افراشتنخویشتن را خوار و خاکی داشتنچیست توحیدِ خدا؟ آموختنخویشتن را پیشِ واحد سوختنگر همی‌خواهی که بفروزی چو روزهستی همچون شبِ خود را بسوزهستی ات در هستِ آن هستی‌نواز(۱۸)همچو مس در کیمیا اندر گُدازدر من و ما، سخت کردستی دو دستهست این جمله خرابی از دو هستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۵۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2951گردنِ خر گیر و سوی راه کَشسوی رَه‌بانان و رَه‌دانانِ خَوشهین مَهِل(۱۹) خر را و دست از وی مدارزآنکه عشقِ اوست، سوی سبزه‌زارگر یکی دَم، تو به غفلت واهِلیش(۲۰)او رود فرسنگ ها سوی حَشیش(۲۱)دشمنِ راه است خر، مستِ علفای که بس خَربنده(۲۲) را کرد او تلفگر ندانی ره، هر آنچه خر بخواستعکسِ آن کن، خود بُوَد آن راهِ راستشاوِرُوهُنَّ پس آنگه خالِفُوااِنَّ مَنْ لَمْ یَعْصِهِنَّ تالِفُبا من های ذهنی(نفس ها) مشورت کنید و آنگاه بر خلاف مشورت آنان، عمل نمایید که همانا هر کس در برابر من های ذهنی(نفس ها)، سرکشی نکند و تابع آنان گردد هلاک شود.با هوی' و آرزو کم باش دوستچون یُضِلُّک عَنْ سَبیلِ الله*۳ اوستبا هوای نفس، کمتر دوستی کن که همو تو را از راه خدا گمراه می کند.این هوا را نشکند اندر جهانهیچ چیزی همچو سایهٔ همرهان*۳ قرآن کریم، سوره ص(۳۸)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Saad(#38), Line #26…لَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ…...از خواهش نفس، پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه سازد…مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 323نام، میری و وزیری و شهیدر نهانش مرگ و درد و جان‌دهیبنده باش و بر زمین رو چون سَمَندچون جِنازه نَه، که بر گردن بَرَندجمله را حَمّال خود خواهد کَفور(۲۳)چون سوارِ مُرده آرندش به گور  مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۲۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 328بارِ خود بر کس منه، بر خویش نِهسروری را کم طلب، درویش بِهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 333گفت پیغمبر که جَنَّت از الهگر همی‌خواهی، ز کس چیزی مخواهچون نخواهی، من کَفیلم(۲۴) مر تو راجَنَّتُ الـْمَاوی و دیدارِ خدامولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 408در تَرَدُّد(۲۵) مانده‌ایم اندر دو کاراین تَرَدُّد کی بود بی‌اختیار؟این کنم یا آن کنم او کی گُوَد(۲۶)که دو دست و پای او بسته بُوَدمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 412پس تَرَدُّد را بباید قدرتیورنه آن خنده بود بر سِبلَتی(۲۷)بر قضا کم نِه بهانه، ای جوانجرمِ خود را چون نهی بر دیگران؟مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 415گِردِ خود برگرد و جرمِ خود ببینجنبش از خود بین و از سایه مبینمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 418در چه کردی جهد کان وا تو نگشت؟تو چه کاریدی که نامد رَیعِ کَشت(۲۸)؟فعل ِتو که زاید از جان و تنتهم‌چو فرزندت بگیرد دامنتفعل را در غیب، صورت می‌کنندفعلِ دزدی را نه داری می‌زنند؟مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3182فعل توست این غُصه‌های دم به دماین بود معنی قَدْ جَفَّ الْقَلَم*۴*۴ حدیثجَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 423تا تو عالِم باشی و عادل، قضانامناسب چون دهد داد و سزا؟مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 426جرمِ خود را بر کسی دیگر منههوش و گوش خود بدین پاداش دهجرم بر خود نه، که تو خود کاشتیبا جزا و عدلِ حق کن آشتیرنج را باشد سبب بد کردنیبد ز فعلِ خود شناس از بخت نیآن نظر در بخت، چشم اَحوَل(۲۹) کندکَلب(۳۰) را کَهدانی(۳۱) و کاهِل(۳۲) کندمتهم کن نفس خود را ای فتیمتهم کم کن جزای عدل راتوبه کن، مردانه سر آور به رهکه فَمَنْ یَعْمَل بِمِثقالٍ یَرَه*۵مردانه توبه كن و به هدايت در آی، زیرا هر کس عملی را به اندازه ذره ای انجام دهد جزای آن را می بیند.در فُسونِ(۳۳) نفس کم شو غِرّه‌ای(۳۴)که آفتابِ حق نپوشد ذرّه‌ایهست این ذرّاتِ جسمی ای مفیدپیشِ این خورشیدِ جسمانی پدیدهست ذرّاتِ خَواطِر(۳۵) و افتِکار(۳۶)پیشِ خورشید حقایق آشکار*۵ قرآن کریم، سوره زلزال(۹۹)، آیه ۷،۸Quran, Sooreh Zelzaal(#99), Line #7,8فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ (۷) پس هر کس به اندازه ذره ای نیکی کند پاداش آن بیند.وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ(۸) هر کس به اندازه ذره ای بدی کند جزای آن بیند.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4462فَسْخُ عَزایِمَ وَ نَقْضُها ( بر هم زدن و گسستن اراده ها و تصمیم ها )، جهت با خبر کردن آدمی را از آنکه مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن، تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند، تا تنبیه بر تنبیه بود.عزم ها و قصدها در ماجراگاه گاهی راست می‌آید تو راتا به طَمْعِ(۳۷) آن دلت نیت کندبار دیگر نیتت را بشکندور به کلّی بی‌مرادت داشتیدل شدی نومید، اَمَل(۳۸) کی کاشتی؟ور نکاریدی اَمَل، از عوری اشکی شدی پیدا برو مَقهوری اش(۳۹)؟عاشقان از بی‌مرادی هایِ خویشباخبر گشتند از مولایِ خویشبی‌مرادی شد قَلاووزِ(۴۰) بهشتحُفَّتِ الْجَنَّة*۶ شنو ای خوش سرشتکه مراداتت همه اشکسته‌پاستپس کسی باشد که کام او، رواست؟پس شدند اشکسته‌اش آن صادقانلیک کو خود آن شکست عاشقان؟عاقلان، اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان، اشکسته با صد اختیارعاقلانش، بندگانِ بندی‌اندعاشقانش، شِکّری و قندی‌انداِئْتِیا کَرْهاً مهار عاقلاناِئْتِیا طَوْعاً بهار بیدلان( از روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است)*۶ حدیث نبویقالَ رَسولُ الله: حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْـمَكارِهِ وَ حُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِرسول خدا فرمود: بهشت در سختی ها و ناملایمات پیچیده شده است و دوزخ در شهوات.حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۱۷Hafez Poem(Qazal)# 117, Divan e Ghazaliatدل ما به دور رویت ز چمن فراغ داردکه چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد سر ما فرونیاید به کمان ابروی کسکه درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دمتو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لالهبه ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدنمگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییمکه بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریمطرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد سر درس عشق دارد دل دردمند حافظکه نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد     (۱) ضرب کردن: شق کردن، دریدن(۲) روا: مخفف روان، رونده(۳) عَقیب: دنبال(۴) سلام و خدمت: درود و زمین بوس، درود و تعظیم(۵) مامَضی: گذشته، آنچه گذشت(۶) اِبتِهال: دعا از روی اخلاص و زاری(۷) عَلّامُ الْغُیوب: داننده غیب ها، خدا(۸) مکر بد: اندیشه های پر از هم هویت شدگی و پر از درد من ذهنی(۹) سگی کردن: کار پلید و ناپاک انجام دادن(۱۰) کمین: نهانگاه(۱۱) نژند: اندوهگین و افسرده، هشیاری جسمی(۱۲)‌ غَوی: گمراه(۱۳) اِحتِجاب: حجاب، در حجاب رفتن(۱۴) مَذاق: طعم، مزه(۱۵) هُما: پرنده ای افسانه ای که به باور قدما اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد آن شخص سعادتمند می شود(۱۶) حَنین: ناله، زاری(۱۷) یَومِ دین: روز قیامت(۱۸) هستی‌نواز: منظور حق تعالی است(۱۹) مَهِل: رها مکن(۲۰) هِلیدن: رها کردن(۲۱) حَشیش: گیاه خشک، علف(۲۲) خَربنده: آنکه تیمار خر کند. مجازاً فرمانبردار هوای نفس(۲۳) کَفور: بسیار ناسپاس، بسیار کفر کننده(۲۴) کَفیل: ضامن، کفالت‌کننده(۲۵) تَرَدُّد: دودل شدن، ترديد(۲۶) گُوَد: بگوید(۲۷) سِبلَت: سبیل(۲۸) رَیعِ کَشت: محصول زراعت(۲۹) اَحوَل: لوچ، دوبین(۳۰) کَلب: سگ(۳۱) کَهدانی: اهل آخور ستور، پست و حقیر(۳۲) کاهِل: سست، تنبل(۳۳) فُسون: فریب(۳۴) غِرّه: مغرور شدن، فریفته شدن(۳۵) خَواطِر: جمع خاطر، اندیشه ها(۳۶) اِفتِکار: اندیشیدن(۳۷) طَمْع: زیاده‌خواهی، حرص، آز(۳۸) اَمَل: آرزو(۳۹) مَقهُور: خوار شده، مغلوب(۴۰) قَلاووز:‌ پیشآهنگ، پیشرو لشکر

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi