Ganje Hozour audio Program #712 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۷۱۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۷ تاریخ اجرا:  ۲۱ می ۲۰۱۸ ـ ۱ خردادPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۲۸ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1628, Divan e Shamsدیده از خلق ببستم، چو جمالش دیدممستِ بخشایشِ او گشتم و جان بخشیدمجهتِ مُهرِ سلیمان همه تن موم شدموز پیِ نور شدن مومِ مرا مالیدمرایِ(۱) او دیدم و رایِ کژِ خود افکندمنایِ او گشتم و هم بر لبِ او نالیدماو به دستِ من و کورانه به دستش جُستممن به دستِ وی و از بی ‌خبران پرسیدمساده دل بودم و یا مست و یا دیوانهترس ترسان ز رَزِ(۲) خویش همی‌ دزدیدماز رهِ رِخنه(۳) چو دزدان به رَزِ خود رفتمهمچو دزدان، سَمَن(۴) از گلشنِ خود می چیدمبس کن و رازِ مرا بر سرِ انگشت مپیچ(۵)که من از پنجه پیچِ(۶) تو بسی پیچیدمشمسِ تبریز که نورِ مه و اختر هم ازوستگر چه زارم ز غمش، همچو هلالِ عیدممولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۹۳۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2934, Divan e Shamsخِضرت چرا نخوانم، کآبِ حیات خوردی؟فاروق(۷) چون نباشی، چون از فراق رستی؟صدّیق(۸) چون نباشی، چون یارِ غار گشتی؟از رستخیزی ایمن، چون رستخیزِ نقدیهم از حساب رستی، چون بی‌شمار گشتیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۷۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 756پس قیامت شو قیامت را ببیندیدن هر چیز را شرط است اینمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۸۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 584, Divan e Shams یکی گولی(۹) همی‌ خواهم که در دلبر نظر داردنمی‌خواهم هنرمندی که دیده در هنر دارددلی همچون صدف خواهم که در جان گیرد آن گوهردلِ سنگین(۱۰) نمی‌خواهم که پندارد گهر داردز خودبینی جدا گشته، پر از عشقِ خدا گشتهز مالش‌های(۱۱) غم غافل به مالنده عَبَر دارد(۱۲)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۹۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2696گفت: چون شاهِ کَرَم میدان رودعینِ هر بی‌آلتی، آلت شودزآنکه آلت دعوی است و هستی استکار، در بی‌آلتی و پستی استگفت: کی بی‌آلتی سودا(۱۳) کنمتا نه من بی‌آلتی پیدا کنم؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۶۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2667چون سفر فرمود ما را زان مقامتلخ شد ما را از آن تَحویل(۱۴)، کامتا که حجّت ها همی گفتیم ماکه به جای ما کی آید ای خدا؟نورِ این تسبیح و این تَهلیل(۱۵) رامی‌فروشی بهرِ قال و قیل را؟حکمِ حق گسترد بهرِ ما بساط(۱۶)که: بگویید از طریقِ اِنبِساط(۱۷)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2700تو گواهی غیر گفت و گو و رنگوا نما، تا رحم آرد شاهِ شَنگ(۱۸)کین گواهی که ز گفت و رنگ بُدنزدِ آن قاضِی القُضاة(۱۹) آن، جَرح(۲۰) شدصِدق می‌خواهد گواهِ حالِ اوتا بتابد نورِ او بی قالِ اوگفت زن: صِدق آن بُوَد کز بودِ خویشپاک برخیزند از مَجهودِ(۲۱) خویشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2897نعمت آرد غفلت و شکر اِنتِباه(۲۲)صیدِ نعمت کن به دامِ شکرِ شاهنعمت شکرت کند پُرچشم(۲۳) و میر(۲۴)تا کنی صد نعمت ایثارِ فقیرسیر نوشی از طعام و نُقلِ حقتا رود از تو شکم‌خواریّ و دَق(۲۵)عطار، دیوان اشعار، غزل شماره ۷۱ Attar Poem(Qazal)# 71, Divan e Ashaarگر نباشد هر دو عالم، گو مباشتو " تمامی، با توام تنها خوش است "قرآن کریم، سوره زمر(۳۹)، آیه ۳۶Quran, Sooreh Zomar(#39), Line #36أَلَيْسَ اللُّه بِكَافٍ عَبْدَه…؟آیا خداوند برای بنده خویش کافی نیست؟مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۳۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2932که عبادت مر تو را آریم و بسطَمعِ یاری هم ز تو داریم و بسمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2725صبر و خاموشی جَذوبِ(۲۶) رحمت استوین نشان جستن، نشان علّت استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۲۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3214طالب است و غالب است آن کردگارتا ز هستی‌ها بر آرَد او دَمارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1269چشم حس همچون کف دست است و بسنیست کف را بر همهٔ او دست‌رسچشم دریا دیگرست و کف دگرکف بِهِل(۲۷) وز دیدهٔ دریا نگرحافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۴۳Hafez Poem(Qazal)# 143, Ghazaliatسال‌ها دل طلب جامِ جم از ما می‌کردوان چه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کردگوهری کز صدف کون و مکان بیرون استطلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کردمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2861قطره‌ای از دجلهٔ خوبیِّ اوستکان نمی‌گنجد ز پُرّی زیرِ پوستگنجِ مخفی بُد، ز پُرّی چاک کردخاک را تابان ‌تر از افلاک کرد*گنجِ مخفی بُد ز پُرّی جوش کردخاک را سلطانِ اَطلَس‌پُوش(۲۸) کرد*حدیثقالَ داوُد: یا رَبِّ لـِماذا خَلَقْتَ الْخَلْقَ؟ قالَ: كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَی اُعْرَفَ.داود پیامبر گفت: پروردگارا از بهر چه آفرینش را پدید آوردی؟ فرمود: من گنجی نهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدم آفریدگان را تا شناخته شوم.*حدیث قدسیکُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فاحببتُ اَنْ اُعْرَف...من گنجینه رحمت نهانی بودم و می خواستم که شناخته شوم...مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 364کُنتُ کَنزاً رَحْمَةً مَخْفِیَّةًفَابْتَعَثْتُ اُمَةً مَهدیَّةًمن گنجینه رحمت و مهربانی پنهان بودم، پس امتی هدایت شده را برانگیختم.مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3029کُنتُ کَنزاً  گفت مَخفِیّاً شنوجوهرِ خود گُم مکن، اظهار شواين قول را بشنو كه حضرت حق فرمود :"من گنجی مخفی بودم" پس گوهر درونی خود را مپوشان بلکه آنرا آشکار کن.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2864ور بدیدی شاخی(۲۹) از دَجلهٔ خداآن سبو را او فنا کردی فناآنکه دیدندش همیشه بی خودندبی‌ خودانه بر سبو سنگی زدندای ز غیرت بر سبو سنگی زدهو آن سبو ز اشکست، کاملتر شدهخُم شکسته، آب ازو ناریختهصد درستی زین شکست انگیختهمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2870چون درِ معنی زنی، بازت کنندپَرِ فکرت زن، که شهبازت کنندپَرِّ فکرت شد گِل‌آلود و گرانزآنکه گِل‌خواری، تو را گِل شد چو نانمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2875پس دَمی مُردار و دیگر دَم سگیچون کنی در راهِ شیران خوش‌تَگی(۳۰)؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2877زآنکه سگ، چون سیر شد، سرکش شودکِی سویِ صید و شکاری خوش دود؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۸۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2880هر چه گوید مردِ عاشق، بویِ عشقاز دهانَش می‌جهد در کویِ عشقمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۸۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2884آن کَفَش را صافی و مَحقوق(۳۱) دانهمچو دشنامِ لبِ معشوق دانگشته آن دشنامِ نامطلوبِ اوخوش، ز بهرِ عارِضِ(۳۲) محبوبِ اوگر بگوید کژ، نماید راستیای کژی که راست را آراستیمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2890تا نمانَد بر ذَهَب(۳۳) شکلِ وَثَن(۳۴)زآنکه صورت، مانع است و راه‌زنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2893بت‌پرستی چون بمانی در صُوَر(۳۵)صورتش بگذار و در معنی نگرمردِ حَجّی، همرهِ حاجی طلبخواه هندو، خواه تُرک و یا عربمنگر اندر نقش و اندر رنگِ اوبنگر اندر عزم و در آهنگِ(۳۶) اومولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2897این حکایت گفته شد زیر و زبرهمچو کارِ عاشقان، بی پا و سرمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۰۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2901زآنکه صوفی با کَر و با فَر بُوَدهرچه آن ماضی است، لا یُذْکَر(۳۷) بُوَدمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2912قابلِ این گفته‌ها شو، گوش‌وارتا که از زر سازمت من، گوشوارمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2914اولا بشنو که خلقِ مختلفمختلف جان اند از یا تا الفمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۱۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2918هر که چون هندویِ بَدسودایی استروزِ عرضش، نوبتِ رسوایی استمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2924پس خزان، او را بهار است و حیاتیک نماید سنگ و یاقوتِ زکات(۳۸)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2929چون شکوفه ریخت، میوه سر کندچون که تن بشکست، جان سر برزندمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۵۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2957با هوا و آرزو کم باش دوستچون یُضِلَّک عَنْ سَبیلِ الله اوستبا هوای نفس، کمتر دوستی کن که همو تو را از راه خدا گمراه می کند.قرآن کریم، سوره ص(۳۸)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Saad(#38), Line #26… لَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ… … از خواهش نفس، پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه سازد…مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۸۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2980گر به هر زخمی تو پر کینه شویپس کجا بی‌صیقل، آیینه شوی؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3012در من و ما، سخت کردستی دو دستهست این جمله خرابی از دو هستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3024هر که باشد در پیِ شیرِ حِراب(۳۹)کم نیاید روز و شب او را کباب(۱) رای: اندیشه، فکر، تدبیر(۲) رَز: انگور، باغ انگور(۳) رِخنه: سوراخ(۴) سَمَن: یاسمن(۵) راز بر سرِ انگشت پیچیدن: برملا کردن، فاش کردن، بر مردم عرضه کردن(۶) پنجه پیچ: ریسمانی که برای یادآوری چیزی بر انگشتان پیچند(۷) فاروق: جداکنندۀ حق و باطل، تمیز دهنده، لقب عمر بن خطاب(۸) صدّیق: دوست، بندۀ خالص خداوند، راستگو، لقب ابوبکر(۹) گول: ابله، نادان(۱۰) دل سنگین: دل سخت، دل قسی(۱۱) مالش: گوشمالی، مجازات(۱۲) عَبَر داشتن: عبور کردن، توجه داشتن، عبرت گرفتن(۱۳) سودا: خرید و فروش، تجارت(۱۴) تَحویل: برگردانیدن، از جایی به جایی رفتن(۱۵) تَهلیل: گفتن کلمه لا اِلهَ اِلّا الله(۱۶) بساط: هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره(۱۷) اِنبِساط: فضا گشایی، باز شدن، گسترده شدن(۱۸) شَنگ: ظریف، خوش منش(۱۹) قاضِی القُضاة: کسی که از جانب خلیفه یا سلطان به شغل قضا در همه کشور منصوب شود. در اینجا منظور حضرت حق(۲۰) جَرح: باطل کردن گواهی و شهادت، زخم زدن، بد گفتن(۲۱) مَجهود: جهد کرده شده، کوشش(۲۲) اِنتِباه: بیداری، آگاهی(۲۳) پُرچشم: قانع(۲۴) میر: امیر، پادشاه(۲۵) دَق: کوبیدن، درخواستن و گدایی کردن(۲۶) جَذوب: بسیار کِشنده، بسیار جذب کننده(۲۷) هلیدن: گذاشتن، واگذاشتن(۲۸) اَطلَس‌پوش: جامه ابريشمی(۲۹) شاخ: جویباری که از رودخانه یا نهری بزرگ منشعب می شود(۳۰) خوش‌ تَگی: خوب دویدن(۳۱) مَحقوق: سزاوار(۳۲) عارِض: روی، چهره(۳۳) ذَهَب: طلا(۳۴) وَثَن: بت(۳۵) صُوَر: جمع صورت، نقش ها(۳۶) آهنگ: قصد، عزم، اراده(۳۷) لا یُذْکَر: یاد کرده نشود(۳۸) یاقوتِ زکات: یاقوت پاکیزه و آبدار و بی رگه(۳۹) حِراب: جنگ، جنگی************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۲۸ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1628, Divan e Shamsدیده از خلق ببستم چو جمالش دیدممست بخشایش او گشتم و جان بخشیدمجهت مهرِ سلیمان همه تن موم شدموز پی نور شدن موم مرا مالیدمرای او دیدم و رای کژِ خود افکندمنای او گشتم و هم بر لب او نالیدماو به دست من و کورانه به دستش جستممن به دست وی و از بی ‌خبران پرسیدمساده دل بودم و یا مست و یا دیوانهترس ترسان ز رزِ خویش همی‌ دزدیدماز ره رِخنه چو دزدان به رزِ خود رفتمهمچو دزدان سمن از گلشن خود می چیدمبس کن و رازِ مرا بر سرِ انگشت مپیچکه من از پنجه پیچ تو بسی پیچیدمشمس تبریز که نورِ مه و اختر هم ازوستگر چه زارم ز غمش همچو هلال عیدممولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۹۳۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2934, Divan e Shamsخضرت چرا نخوانم کآب حیات خوردیفاروق چون نباشی چون از فراق رستیصدیق چون نباشی چون یارِ غار گشتیاز رستخیزی ایمن چون رستخیزِ نقدیهم از حساب رستی چون بی‌شمار گشتیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۷۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 756پس قیامت شو قیامت را ببیندیدن هر چیز را شرط است اینمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۸۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 584, Divan e Shams یکی گولی همی‌ خواهم که در دلبر نظر داردنمی‌خواهم هنرمندی که دیده در هنر دارددلی همچون صدف خواهم که در جان گیرد آن گوهردل سنگین نمی‌خواهم که پندارد گهر داردز خودبینی جدا گشته پر از عشق خدا گشتهز مالش‌های غم غافل به مالنده عبر داردمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۹۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2696گفت چون شاه کرم میدان رودعین هر بی‌آلتی آلت شودزآنکه آلت دعوی است و هستی استکار در بی‌آلتی و پستی استگفت کی بی‌آلتی سودا کنمتا نه من بی‌آلتی پیدا کنممولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۶۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2667چون سفر فرمود ما را زان مقامتلخ شد ما را از آن تحویل کامتا که حجت ها همی گفتیم ماکه به جای ما کی آید ای خدانورِ این تسبیح و این تهلیل رامی‌فروشی بهرِ قال و قیل راحکم حق گسترد بهرِ ما بساطکه بگویید از طریق انبساطمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2700تو گواهی غیر گفت و گو و رنگوا نما تا رحم آرد شاه شنگکین گواهی که ز گفت و رنگ بدنزد آن قاضی القضاة آن جرح شدصدق می‌خواهد گواه حال اوتا بتابد نورِ او بی قال اوگفت زن صدق آن بود کز بود خویشپاک برخیزند از مجهود خویشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2897نعمت آرد غفلت و شکر انتباهصید نعمت کن به دام شکرِ شاهنعمت شکرت کند پرچشم و میرتا کنی صد نعمت ایثارِ فقیرسیر نوشی از طعام و نقل حقتا رود از تو شکم‌خواری و دقعطار، دیوان اشعار، غزل شماره ۷۱ Attar Poem(Qazal)# 71, Divan e Ashaarگر نباشد هر دو عالم گو مباشتو تمامی با توام تنها خوش استقرآن کریم، سوره زمر(۳۹)، آیه ۳۶Quran, Sooreh Zomar(#39), Line #36أَلَيْسَ اللُّه بِكَافٍ عَبْدَه…؟آیا خداوند برای بنده خویش کافی نیست؟مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۳۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2932که عبادت مر تو را آریم و بسطمع یاری هم ز تو داریم و بسمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2725صبر و خاموشی جذوب رحمت استوین نشان جستن نشان علت استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۲۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3214طالب است و غالب است آن کردگارتا ز هستی‌ها بر آرد او دمارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1269چشم حس همچون کف دست است و بسنیست کف را بر همهٔ او دست‌رسچشم دریا دیگرست و کف دگرکف بهل وز دیدهٔ دریا نگرحافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۴۳Hafez Poem(Qazal)# 143, Ghazaliatسال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کردوان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کردگوهری کز صدف کون و مکان بیرون استطلب از گمشدگان لب دریا می‌کردمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2861قطره‌ای از دجلهٔ خوبی اوستکان نمی‌گنجد ز پری زیرِ پوستگنج مخفی بد ز پری چاک کردخاک را تابان ‌تر از افلاک کرد*گنج مخفی بد ز پری جوش کردخاک را سلطان اطلس‌پوش کرد*حدیثقالَ داوُد: یا رَبِّ لـِماذا خَلَقْتَ الْخَلْقَ؟ قالَ: كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَی اُعْرَفَ.داود پیامبر گفت: پروردگارا از بهر چه آفرینش را پدید آوردی؟ فرمود: من گنجی نهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدم آفریدگان را تا شناخته شوم.*حدیث قدسیکُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فاحببتُ اَنْ اُعْرَف...من گنجینه رحمت نهانی بودم و می خواستم که شناخته شوم...مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 364کنت کنزا رحمه مخفیهفابتعثت امه مهدیهمن گنجینه رحمت و مهربانی پنهان بودم، پس امتی هدایت شده را برانگیختم.مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3029کنت کنزا  گفت مخفیا شنوجوهر خود گم مکن اظهار شواين قول را بشنو كه حضرت حق فرمود :"من گنجی مخفی بودم" پس گوهر درونی خود را مپوشان بلکه آنرا آشکار کن.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2864ور بدیدی شاخی از دجلهٔ خداآن سبو را او فنا کردی فناآنکه دیدندش همیشه بی خودندبی‌ خودانه بر سبو سنگی زدندای ز غیرت بر سبو سنگی زدهو آن سبو ز اشکست کاملتر شدهخم شکسته آب ازو ناریختهصد درستی زین شکست انگیختهمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2870چون درِ معنی زنی بازت کنندپرِ فکرت زن که شهبازت کنندپر فکرت شد گل‌آلود و گرانزآنکه گل‌خواری تو را گل شد چو نانمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2875پس دمی مردار و دیگر دم سگیچون کنی در راه شیران خوش‌تگیمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2877زآنکه سگ چون سیر شد سرکش شودکی سوی صید و شکاری خوش دودمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۸۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2880هر چه گوید مرد عاشق بوی عشقاز دهانش می‌جهد در کوی عشقمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۸۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2884آن کفش را صافی و محقوق دانهمچو دشنامِ لب معشوق دانگشته آن دشنام نامطلوب اوخوش ز بهر عارِض محبوب اوگر بگوید کژ نماید راستیای کژی که راست را آراستیمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2890تا نماند بر ذهب شکل وثنزآنکه صورت مانع است و راه‌زنمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2893بت‌پرستی چون بمانی در صورصورتش بگذار و در معنی نگرمرد حجی همره حاجی طلبخواه هندو خواه ترک و یا عربمنگر اندر نقش و اندر رنگ اوبنگر اندر عزم و در آهنگ اومولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2897این حکایت گفته شد زیر و زبرهمچو کارِ عاشقان بی پا و سرمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۰۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2901زآنکه صوفی با کر و با فر بودهرچه آن ماضی است لا یذکر بودمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2912قابل این گفته‌ها شو گوش‌وارتا که از زر سازمت من گوشوارمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2914اولا بشنو که خلق مختلفمختلف جان اند از یا تا الفمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۱۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2918هر که چون هندوی بدسودایی استروزِ عرضش نوبت رسوایی استمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2924پس خزان او را بهار است و حیاتیک نماید سنگ و یاقوت زکاتمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2929چون شکوفه ریخت میوه سر کندچون که تن بشکست جان سر برزندمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۵۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2957با هوا و آرزو کم باش دوستچون یضلک عن سبیل الله اوستبا هوای نفس، کمتر دوستی کن که همو تو را از راه خدا گمراه می کند.قرآن کریم، سوره ص(۳۸)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Saad(#38), Line #26… لَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ… … از خواهش نفس، پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه سازد…مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۸۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2980گر به هر زخمی تو پر کینه شویپس کجا بی‌صیقل آیینه شویمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3012در من و ما سخت کردستی دو دستهست این جمله خرابی از دو هستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3024هر که باشد در پی شیرِ حرابکم نیاید روز و شب او را کباب

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi