Ganje Hozour audio Program #766 - a podcast by Parviz Shahbazi

from 2021-01-31T22:10:42.023393

:: ::

برنامه صوتی شماره ۷۶۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۳ جون ۲۰۱۹ ـ ۱۴ خردادPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۳۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2037, Divan e Shams

چون جان تو می‌ستانی، چون شِکّرست مردن
با تو ز جانِ شیرین، شیرین تَرَست مردن

بردار این طبق را زیرا خلیلِ حق را*
باغست و آبِ حیوان(۱)، گر آذرست(۲) مردن

این سر نشانِ مردن وان سر نشانِ زادن
زان سرکسی نمیرد، نی، زین سرست مردن

بگذار جسم و جان شو، رقصان بدان جهان شو
مگریز اگرچه حالی شور و شرست مردن

واللَه به ذاتِ پاکش، نُه چرخ گشت خاکش
با قندِ وصل، همچون حلوا گرست مردن

از جان چرا گریزم؟ جانست جان سپردن
از کان چرا گریزم؟ کانِ(۳) زَرست مردن

چون زین قفص برستی، در گلشن است مسکن
چون این صدف شکستی، چون گوهرست مردن

چون حق تو را بخواند، سویِ خودت کشاند
چون جنّتست رفتن، چون کوثرست مردن

مرگ آینه‌ست و حسنت در آینه درآمد
آیینه بر بگوید: خوش منظرست مردن

گر مؤمنی و شیرین، هم مؤمنست مرگت
ور کافری و تلخی هم کافرست مردن

گر یوسفی و خوبی آیینه‌ات چنانست
ور نی در آن نمایش هم مضطرست مردن

خامش که خوش زبانی، چون خضر جاودانی
کز آبِ زندگانی کور و کَرَست مردن

۱* قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶
Quran, Sooreh Al- An'aam(#6), Line #76

« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ »

« چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد.گفت: اين است پروردگار من.
چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»

۲* قرآن کریم، سوره نساء(۴)، آیه ۱۲۵ 
Quran, Sooreh An-Nissa (#4), Line #125

… وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا

… و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.

*۳ قرآن کریم، سوره انبياء(۲۱)، آیه ۶۸ و ۶۹
Quran, Sooreh Al- Anbiyaa(#21), Line #68, 69

قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ(۶۸)

گفتند: اگر مى‌خواهيد كارى بكنيد، بسوزانيدش و خدايان خود را
نصرت دهيد.

قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ(۶۹)

گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم خنك و سلامت باش.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۹۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3496

کس نیابد بر دلِ ایشان ظَفَر(۴)
بر صدف آید ضرر، نَی بر گُهَر

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۵۸۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4580

آفتابی در یکی ذره نهان
ناگهان آن ذره بگشاید دهان

ذره ذره گردد افلاک و زمین
پیشِ آن خورشید، چون جَست از کَمین(۵)

این چنین جانی چه درخوردِ تن است؟
هین بشو ای تن از این جان هر دو دست

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۸۰۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 806, Divan e Shams

هر کسی در عجبی و عجبِ من اینست
کاو نگنجد به میان، چون به میان می‌آید؟

مولوی ، دیوان شمس، رباعیات، شمارهٔ ۱۹۲۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Robaaiaat)# 1921, Divan e Shams

گر عاشق روی قیصر روم شوی
امید بود که حی قیوم شوی

از هجر مگو به پیش سلطان وصال
میترس کزین حدیث محروم شوی

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2862

گنجِ مخفی بُد، ز پُرّی چاک کرد
خاک را تابان ‌تر از افلاک کرد

حدیث

قالَ داوُد: یا رَبِّ لـِماذا خَلَقْتَ الْخَلْقَ؟ قالَ: كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً
فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَی اُعْرَفَ.

داود پیامبر گفت: پروردگارا از بهر چه آفرینش را پدید آوردی؟ فرمود: من گنجی
نهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدم آفریدگان را تا شناخته شوم.

حدیث قدسی

کُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فاحببتُ اَنْ اُعْرَف...

من گنجینه رحمت نهانی بودم و می خواستم که شناخته شوم...

گنجِ مخفی بُد ز پُرّی جوش کرد
خاک را سلطانِ اَطلَس‌پُوش(۶) کرد

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 364

کُنتُ کَنزاً رَحْمَةً مَخْفِیَّةً
فَابْتَعَثْتُ اُمَةً مَهدیَّةً

من گنجینه رحمت و مهربانی پنهان بودم، پس امتی هدایت شده را برانگیختم.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۲۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3029

کُنتُ کَنزاً گفت مَخفِیّاً شنو
جوهرِ خود گُم مکن، اظهار شو

اين قول را بشنو كه حضرت حق فرمود :"من گنجی مخفی بودم" پس
گوهر درونی خود را مپوشان بلکه آنرا آشکار کن.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۴۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1846

باز با خود گفت: صبر اولیتر است
صبر تا مقصود زوتر رهبر است

چون نپرسی زودتر کشفت شود
مرغِ صبر از جمله پَرّان‌تر بود

ور بپرسی دیرتر حاصل شود
سهل از بی صبریت مشکل شود

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۸۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2981, Divan e Shams

زان مزدِ کار می‌نرسد مر تو را که تو
پیوسته نیستی تو درین کار، گه گهی

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۵۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1259

گر قضا(۷) صد بار، قصد جان کند
هم قضا جانت دهد، درمان کند

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۴۵
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1145

عقلِ جزوی گاه چیره گه نگون
عقلِ کلی ایمِن از رَیْبُ الْمَنون

قرآن کریم، سوره طور(۵۲)، آیه ۳۰
Quran, Sooreh At-Tur(#52), Line #30

أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ

يا مى‌گويند: شاعرى است و ما براى وى منتظر حوادث روزگاريم.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4123
شرط تسلیم است نه کارِ دراز
سود نَبْوَد در ضَلالَت(۸) تُرک‌ْتاز(۹)

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1344, Divan e Shams

دمِ او جان دهدت رو ز نَفَخْتُ(۱۰) بپذیر
کار او کُنْ فَیَکُون‌ ست، نه موقوفِ علل

قرآن کریم، سوره حجر(۱۵)، آیه ٢٩
Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ 

چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم،در برابر
او به سجده بيفتيد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3182

فعلِ توست این غُصه‌های دَم به دَم
این بُوَد معنی قَدْ جَفَّ الْقَلَم

حدیث

جَفَّ الْقَلَمُ بِما اَنْتَ لاقٍ.

  « خشک شد قلم بدانچه پدید آمده و یا خواهد آمد. »

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2677

انبیا گفتند در دل علتی ست
که از آن در حق‌شناسی آفتی ست

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 549

چون ز مُرده زنده بیرون می‌کشد
هر که مُرده گشت، او دارد رَشَد(۱۱)

 قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۹۵
Quran, Sooreh Al- An'aam(#6), Line #95

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ 
مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

خداست كه دانه و هسته را مى‌شكافد، و زنده را از مرده بيرون مى‌آورد و 
مرده را از زنده بيرون مى‌آورد. اين است خداى يكتا. پس، چگونه از حق منحرفتان مى‌كنند؟

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1639

هر زمان دل را دگر میلی دهم
هر نَفَس بر دل دگر داغی نهم

کُلُّ اَصْباحٍ لَنا شَأْنٌ جدید
کُلُّ شَیءٍ عَنْ مُرادی لا یَحید

در هر بامداد (هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از حیطه
مشیت من خارج نمی شود

قرآن کریم، سوره الرحمن(۵۵)، آیه ۲۹
Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #29

يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

هر كس كه در آسمانها و زمين است سائل درگاه اوست، و او هر 
لحظه در كارى جدید است.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 550

چون ز زنده مرده بیرون می‌کند
نفسِ زنده سوی مرگی می‌تند

مُرده شو تا مُخْرِجُ الْحَیِّ(۱۲) الصَّمَد
زنده‌يی زین مُرده بیرون آورد

مرده شو، یعنی از نفس و نفسانیّات پاک شو( یا نسبت به من ذهنی بمیر) تا خداوند 
بی نیاز که زنده را از مُرده بیرون می آورد، زنده ای را از مُرده تو بیرون آورد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۹۱۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 918

گر قَضا انداخت ما را در عذاب
کی رود آن خو و طبع مُستَطاب(۱۳)؟

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۶۳ 
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1463
       
مشتریِّ ماست اَللهُ اشْتَری'(۱۴)
از غمِ هر مشتری هین برتر آ

کسی که فرموده است: « خداوند می خرد »، مشتری ماست. 
بهوش باش از غم مشتریانِ فاقد اعتبار بالاتر بیا.

 قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱
Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #111

« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ…»

« خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریده است…»

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۰۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1900

از ترازو کم کنی من کم کنم
تا تو با من روشنی من روشنم

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢۶۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 267

حَزْم(۱۵) آن باشد که ظَنِّ(۱۶) بَد بَری
تا گُریزیّ و، شوی از بَد، بَری

« حَزْم سُؤ الظن » گفته ست آن رسول
هر قَدَم را دام می‌دان ای فَضول

حديث

« بد گمانی به من ذهنی خود حزم یا دوراندیشی است.»

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۷۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 773

از خدا غیرِ خدا را خواستن
ظَّنِ افزونی ست و کُلّی کاستن

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۲۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1329

پیشِ چشمت داشتی شیشهٔ کبود
ز آن سبب، عالَم کبودت می‌نمود

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۴۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3344

هر که محجوب است، او خود کودک است
مرد آن باشد که بیرون از شک است

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۴۰۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1406

آدمی دید است و باقی پوست است
دید آن است آن که دیدِ دوست است

چونکه دیدِ دوست نبود کور به
دوست کو باقی نباشد دور به

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۶۰ 
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3460

خویش را صافی کن از اوصافِ خود
تا ببینی ذاتِ پاکِ صافِ خود

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3196

تا کنی مر غیر را حَبْر(۱۷) و سَنی(۱۸)
خویش را بدخُو و خالی می‌کنی

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 140

بس دعاها کان زیان است و هلاک
وز کَرَم می‌نشنود یزدانِ پاک

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 746

امتحان بر امتحان است ای پدر
هین، به کمتر امتحان، خود را مَخَر(۱۹)

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۹۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3293

پَرده‌ ای ستّار(۲۰) از ما بر مگیر
باش اندر امتحانِ ما مُجیر(۲۱)

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۹۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3296

صد هزاران سال ابلیس لعین
بود اَبْدالِ امیرالمؤمِنین

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۱۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3718

خود نباشد آفتابی را دلیل
جز که نور آفتاب مُسْتَطیل(۲۲)

سایه که بْوَد تا دلیل او بُوَد
این بَسَسْتَش که ذَلیلِ او بُوَد  

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 411

صبح نزدیک است، خامُش، کم خروش
من همی ‌کوشم پیِ تو، تو، مَکوش

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۶۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 668

می‌گریزم، تا رگم جُنبان بُوَد(۲۳)
کی فرار از خویشتن آسان بُوَد؟

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۳۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 637, Divan e Shams

درین بَحر درین بَحر، همه چیز بگنجد
مترسید، مترسید، گریبان مدرانید

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۳۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 638, Divan e Shams

چنان گشت و چنین گشت، چنان راست نیاید
مدانید که چونید، مدانید که چندید

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۱۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3611

که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش(۲۴)
خویشتن را گم مکن، یاوه مکوش 

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۴۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3146

هیچ تسبیحی ندارد آن دَرَج(۲۵)
صبر کن، اَلْصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَج(۲۶)

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۴۵۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3456

اَنْصِتُوا(۲۷) را گوش کن، خاموش باش
چون زبانِ حق نگشتی، گوش باش

قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۲۰۴
Quran, Sooreh Al- A'raaf(#7), Line #204

... وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون

خاموشی گزینید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۶۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2460

گر مراقب باشی و بیدار تو
بینی هر دم پاسخِ کردار تو

چون مراقب باشی و گیری رَسَن(۲۸)
حاجتت ناید قیامت آمدن

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 383

دم به دم چون تو مراقب می‌شوی
داد می‌بینی و داور ای غَوی(۲۹)

ور ببندی چشمِ خود را ز احتِجاب(۳۰)
کارِ خود را کی گذارد آفتاب؟

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 368, Divan e Shams

از هر جهتی تو را بلا داد
تا بازکشد به بی‌جهاتت

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۳۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3339

نعرهٔ لاضَیْر(۳۱) بر گردون رسید
هین بِبُر که جان ز جان کندن رهید

ساحران با بانگی بلند که به آسمان می رسید گفتند: هیچ ضرری به ما نمی رسد. 
هان اینک (ای فرعون دست و پای ما را) قطع کن که جان ما از جان کندن نجات یافت.

قرآن کریم، سوره شعراء(۲۶)، آیه ۵۰
Quran, Sooreh Ash-Shu'araa(#26), Line #50

قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ

گفتند ساحران: هیچ زیانی ما را فرو نگیرد که به سوی پروردگارمان بازگردیم.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۴۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3341

ای خُنُک(۳۲) آن را که ذاتِ خود شناخت
اندر اَمنِ سَرمدی قصری بساخت

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۱۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2811

شد صفیر باز جان در مَرْج دین
نعره‌های لا اُحِبُّ الْافِلین

شاهباز جان در چمنزار دین فریاد بر می آورد که من افول کنندگان را دوست ندارم

قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶
Quran, Sooreh Al- An'aam(#6), Line #76

« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ »

« چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد.گفت: اين است پروردگار من. 
چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»

 مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۷۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 872, Divan e Shams

هِل تا کُشد تو را، نه که آبِ حیات اوست؟
 تلخی مکن که دوست، عسل وار می کشد

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1323

جز خضوع و بندگیّ و، اضطرار(۳۳)  
اندرین حضرت ندارد اعتبار

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4171

گوید: ای نَخّود چریدی در بهار
رنج، مهمانِ تو شد، نیکوش دار

تا که مهمان باز گردد شُکرساز
پیشِ شه گوید ز ایثارِ تو باز

تا به جایِ نعمتت، مُنعِم(۳۴) رسد
جمله نعمت ها بَرَد بر تو حسد

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۶۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 567, Divan e Shams

خمش، کوته کن ای خاطر که علمِ اوّل و آخر
بیان کرده بُوَد عاشق چو پیشِ شاه لا باشد



(۱) آبِ حیوان: آبِ زندگانی(۲) آذر: اشاره به آتش نمرود است که به امر خداوند بر ابراهیم (ع) به گلستان و باغ بدل شد. (۳) کان: معدن، منبع، سرچشمه(۴) ظَفَر: پیروزی، دست یافتن(۵) کَمین: نهانگاه، کَمینگاه(۶)اَطلَس‌پوش: جامه ابريشمی(۷) قضا: تقدیر و حکم الهی(۸) ضَلالَت: گمراهی(۹) تُرک‌ْتاز: تاخت‌ و تاز، جولان(۱۰)‌ نَفَخْتُ: دمیدم(۱۱) رَشَد: به راه راست رفتن، هدایت(۱۲) مُخْرِجُ الْحَیّ: بیرون آورنده زنده(۱۳) مُستَطاب:‌ پاک و پاکیزه(۱۴) اِشْتَری': خرید، هم به معنی خریدن و هم فروختن است. اما غالباً به معنی خریدن به کار میرود.(۱۵) حَزْم: دوراندیشی در امری، هوشیاری و آگاهی(۱۶) ظَن: حدس، گمان(۱۷) حَبْر: دانشمند، دانا(۱۸) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۱۹) خود را مَخَر: خودپسندی مکن، خواهان خود مشو(۲۰) ستّار: بسیار پوشاننده، از نامهای خداوند(۲۱) مُجیر: پناه دهنده، از نامهای خداوند(۲۲) آفتاب مُسْتَطیل: آفتاب عظيم، تابان و گسترده(۲۳) تا رگم جُنبان بُوَد: تا وقتی که جان در بدن دارم(۲۴) هوش‌پوش: پوشاننده هوش(۲۵) دَرَج: درجه(۲۶) اَلْصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَج: صبر کلید رستگاری است(۲۷) اَنْصِتُوا: خاموش باشید(۲۸) رَسَن: ریسمان(۲۹)‌ غَوی: گمراه(۳۰) اِحتِجاب: حجاب، در حجاب رفتن(۳۱) ضَیْر: ضرر، ضرر رساندن(۳۲) خُنُک: خوشا(۳۳) اضطرار: اظهار درماندگی(۳۴) مُنعِم: نعمت دهنده
************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۳۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# ۲۰۳۷, Divan e Shams

چون جان تو می‌ستانی، چون شکرست مردن
با تو ز جان شیرین، شیرین ترست مردن

بردار این طبق را زیرا خلیل حق را*
باغست و آب حیوان، گر آذرست مردن

این سر نشان مردن وان سر نشان زادن
زان سرکسی نمیرد، نی، زین سرست مردن

بگذار جسم و جان شو، رقصان بدان جهان شو
مگریز اگرچه حالی شور و شرست مردن

والله به ذات پاکش، نه چرخ گشت خاکش
با قند وصل، همچون حلوا گرست مردن

از جان چرا گریزم؟ جانست جان سپردن
از کان چرا گریزم؟ کان زرست مردن

چون زین قفص برستی، در گلشن است مسکن
چون این صدف شکستی، چون گوهرست مردن

چون حق تو را بخواند، سوی خودت کشاند
چون جنتست رفتن، چون کوثرست مردن

مرگ آینه‌ست و حسنت در آینه درآمد
آیینه بر بگوید: خوش منظرست مردن

گر مؤمنی و شیرین، هم مؤمنست مرگت
ور کافری و تلخی هم کافرست مردن

گر یوسفی و خوبی آیینه‌ات چنانست
ور نی در آن نمایش هم مضطرست مردن

خامش که خوش زبانی، چون خضر جاودانی
کز آب زندگانی کور و کرست مردن

۱* قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶
Quran, Sooreh Al- An'aam(#6), Line #76

« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ »

« چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد.گفت: اين است پروردگار من.
چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»

۲* قرآن کریم، سوره نساء(۴)، آیه ۱۲۵ 
Quran, Sooreh An-Nissa (#4), Line #125

… وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا

… و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.

*۳ قرآن کریم، سوره انبياء(۲۱)، آیه ۶۷ و ۶۸
Quran, Sooreh Al- Anbiyaa(#21), Line #67, 68

قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ(۶۷)

گفتند: اگر مى‌خواهيد كارى بكنيد، بسوزانيدش و خدايان خود را
نصرت دهيد.

قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ(۶۸)

گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم خنك و سلامت باش.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۹۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3496

کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر، نی بر گهر

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۵۸۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4580

آفتابی در یکی ذره نهان
ناگهان آن ذره بگشاید دهان

ذره ذره گردد افلاک و زمین
پیش آن خورشید، چون جست از کمین

این چنین جانی چه درخورد تن است؟
هین بشو ای تن از این جان هر دو دست

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۸۰۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 806, Divan e Shams

هر کسی در عجبی و عجب من اینست
کاو نگنجد به میان، چون به میان می‌آید؟

مولوی ، دیوان شمس، رباعیات، شمارهٔ ۱۹۲۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Robaaiaat)# 1921, Divan e Shams

گر عاشق روی قیصر روم شوی
امید بود که حی قیوم شوی

از هجر مگو به پیش سلطان وصال
میترس کزین حدیث محروم شوی

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2862

گنج مخفی بد، ز پری چاک کرد
خاک را تابان ‌تر از افلاک کرد

حدیث

قالَ داوُد: یا رَبِّ لـِماذا خَلَقْتَ الْخَلْقَ؟ قالَ: كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً
فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَی اُعْرَفَ.

داود پیامبر گفت: پروردگارا از بهر چه آفرینش را پدید آوردی؟ فرمود: من گنجی
نهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدم آفریدگان را تا شناخته شوم.

حدیث قدسی

کُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فاحببتُ اَنْ اُعْرَف...

من گنجینه رحمت نهانی بودم و می خواستم که شناخته شوم...

گنج مخفی بد ز پری جوش کرد
خاک را سلطان اطلس‌پوش کرد

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 364

کنت کنزا رحمة مخفیة
فابتعثت امة مهدیة

من گنجینه رحمت و مهربانی پنهان بودم، پس امتی هدایت شده را برانگیختم.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۲۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3029

کنت کنزا گفت مخفیا شنو
جوهر خود گم مکن، اظهار شو

اين قول را بشنو كه حضرت حق فرمود :"من گنجی مخفی بودم" پس
گوهر درونی خود را مپوشان بلکه آنرا آشکار کن.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۴۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1846

باز با خود گفت صبر اولیتر است
صبر تا مقصود زوتر رهبر است

چون نپرسی زودتر کشفت شود
مرغ صبر از جمله پران‌تر بود

ور بپرسی دیرتر حاصل شود
سهل از بی صبریت مشکل شود

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۸۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2981, Divan e Shams

زان مزد کار می‌نرسد مر تو را که تو
پیوسته نیستی تو درین کار، گه گهی

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۵۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1259

گر قضا صد بار، قصد جان کند
هم قضا جانت دهد، درمان کند

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۴۵
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1145

عقل جزوی گاه چیره گه نگون
عقل کلی ایمن از ریب المنون

قرآن کریم، سوره طور(۵۲)، آیه ۳۰
Quran, Sooreh At-Tur(#52), Line #30

أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ

يا مى‌گويند: شاعرى است و ما براى وى منتظر حوادث روزگاريم.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4123
شرط تسلیم است نه کار دراز
سود نبود در ضلالت ترک‌تاز

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1344, Divan e Shams

دم او جان دهدت رو ز نفخت بپذیر
کار او کن فیکون‌ ست، نه موقوف علل

قرآن کریم، سوره حجر(۱۵)، آیه ٢٩
Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ 

چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم،در برابر
او به سجده بيفتيد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3182

فعل توست این غصه‌های دم به دم
این بود معنی قد جف القلم

حدیث

جَفَّ الْقَلَمُ بِما اَنْتَ لاقٍ.

  « خشک شد قلم بدانچه پدید آمده و یا خواهد آمد. »

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2677

انبیا گفتند در دل علتی ست
که از آن در حق‌شناسی آفتی ست

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 549

چون ز مرده زنده بیرون می‌کشد
هر که مرده گشت، او دارد رشد

 قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۹۵
Quran, Sooreh Al- An'aam(#6), Line #95

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ 
مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

خداست كه دانه و هسته را مى‌شكافد، و زنده را از مرده بيرون مى‌آورد و 
مرده را از زنده بيرون مى‌آورد. اين است خداى يكتا. پس، چگونه از حق منحرفتان مى‌كنند؟

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1639

هر زمان دل را دگر میلی دهم
هر نفس بر دل دگر داغی نهم

کل اصباح لنا شأن جدید
کل شیء عن مرادی لا یحید

در هر بامداد (هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از حیطه
مشیت من خارج نمی شود

قرآن کریم، سوره الرحمن(۵۵)، آیه ۲۹
Quran, Sooreh Ar-Rahman(#55), Line #29

يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

هر كس كه در آسمانها و زمين است سائل درگاه اوست، و او هر 
لحظه در كارى جدید است.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 550

چون ز زنده مرده بیرون می‌کند
نفس زنده سوی مرگی می‌تند

مرده شو تا مخرج الحی الصمد
زنده‌يی زین مرده بیرون آورد

مرده شو، یعنی از نفس و نفسانیّات پاک شو( یا نسبت به من ذهنی بمیر) تا خداوند 
بی نیاز که زنده را از مُرده بیرون می آورد، زنده ای را از مُرده تو بیرون آورد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۹۱۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 918

گر قضا انداخت ما را در عذاب
کی رود آن خو و طبع مستطاب؟

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۶۳ 
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1463
       
مشتری ماست الله اشتری
از غم هر مشتری هین برتر آ

کسی که فرموده است: « خداوند می خرد »، مشتری ماست. 
بهوش باش از غم مشتریانِ فاقد اعتبار بالاتر بیا.

 قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱
Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #111

« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ…»

« خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریده است…»

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۰۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1900

از ترازو کم کنی من کم کنم
تا تو با من روشنی من روشنم

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢۶۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 267

حزم آن باشد که ظن بد بری
تا گریزی و، شوی از بد، بری

« حزم سؤ الظن » گفته ست آن رسول
هر قدم را دام می‌دان ای فَضول

حديث

« بد گمانی به من ذهنی خود حزم یا دوراندیشی است.»

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۷۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 773

از خدا غیر خدا را خواستن
ظن افزونی ست و کلی کاستن

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۲۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1329

پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود
ز آن سبب، عالم کبودت می‌نمود

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۴۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3344

هر که محجوب است، او خود کودک است
مرد آن باشد که بیرون از شک است

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۴۰۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1406

آدمی دید است و باقی پوست است
دید آن است آن که دید دوست است

چونکه دید دوست نبود کور به
دوست کو باقی نباشد دور به

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۶۰ 
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3460

خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی ذات پاک صاف خود

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3196

تا کنی مر غیر را حبر و سنی
خویش را بدخو و خالی می‌کنی

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 140

بس دعاها کان زیان است و هلاک
وز کرم می‌نشنود یزدان پاک

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 746

امتحان بر امتحان است ای پدر
هین، به کمتر امتحان، خود را مخر

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۹۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3293

پرده‌ ای ستار از ما بر مگیر
باش اندر امتحان ما مجیر

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۹۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3296

صد هزاران سال ابلیس لعین
بود ابدال امیرالمؤمنین

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۱۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3718

خود نباشد آفتابی را دلیل
جز که نور آفتاب مستطیل

سایه که بود تا دلیل او بود
این بسستش که ذلیل او بود  

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 411

صبح نزدیک است، خامش، کم خروش
من همی ‌کوشم پی تو، تو، مکوش

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۶۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 668

می‌گریزم، تا رگم جنبان بود
کی فرار از خویشتن آسان بود؟

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۳۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 637, Divan e Shams

درین بحر درین بحر، همه چیز بگنجد
مترسید، مترسید، گریبان مدرانید

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۳۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 638, Divan e Shams

چنان گشت و چنین گشت، چنان راست نیاید
مدانید که چونید، مدانید که چندید

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۱۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3611

که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش
خویشتن را گم مکن، یاوه مکوش 

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۴۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3146

هیچ تسبیحی ندارد آن درج
صبر کن، الصبر مفتاح الفرج

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۴۵۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3456

انصتوا را گوش کن، خاموش باش
چون زبان حق نگشتی، گوش باش

قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۲۰۴
Quran, Sooreh Al- A'raaf(#7), Line #204

... وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون

خاموشی گزینید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۶۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2460

گر مراقب باشی و بیدار تو
بینی هر دم پاسخ کردار تو

چون مراقب باشی و گیری رسن
حاجتت ناید قیامت آمدن

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 383

دم به دم چون تو مراقب می‌شوی
داد می‌بینی و داور ای غوی

ور ببندی چشم خود را ز احتجاب
کار خود را کی گذارد آفتاب؟

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 368, Divan e Shams

از هر جهتی تو را بلا داد
تا بازکشد به بی‌جهاتت

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۳۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3339

نعرهٔ لاضیر بر گردون رسید
هین ببر که جان ز جان کندن رهید

ساحران با بانگی بلند که به آسمان می رسید گفتند: هیچ ضرری به ما نمی رسد. 
هان اینک (ای فرعون دست و پای ما را) قطع کن که جان ما از جان کندن نجات یافت.

قرآن کریم، سوره شعراء(۲۶)، آیه ۵۰
Quran, Sooreh Ash-Shu'araa(#26), Line #50

قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ

گفتند ساحران: هیچ زیانی ما را فرو نگیرد که به سوی پروردگارمان بازگردیم.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۴۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3341

ای خنک آن را که ذات خود شناخت
اندر امن سرمدی قصری بساخت

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۱۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2811

شد صفیر باز جان در مرج دین
نعره‌های لا احب الافلین

شاهباز جان در چمنزار دین فریاد بر می آورد که من افول کنندگان را دوست ندارم

قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶
Quran, Sooreh Al- An'aam(#6), Line #76

« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ »

« چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد.گفت: اين است پروردگار من. 
چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»

 مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۷۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 872, Divan e Shams

هل تا کشد تو را، نه که آب حیات اوست؟
 تلخی مکن که دوست، عسل وار می کشد

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1323

جز خضوع و بندگی و، اضطرار 
اندرین حضرت ندارد اعتبار

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4171

گوید ای نخود چریدی در بهار
رنج، مهمان تو شد، نیکوش دار

تا که مهمان باز گردد شکرساز
پیش شه گوید ز ایثار تو باز

تا به جای نعمتت، منعم رسد
جمله نعمت ها برد بر تو حسد

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۶۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 567, Divan e Shams

خمش کوته کن ای خاطر که علم اول و آخر
بیان کرده بود عاشق چو پیش شاه لا باشد

Further episodes of Ganj e Hozour Programs

Further podcasts by Parviz Shahbazi

Website of Parviz Shahbazi